⭐️ مغز و قلب باید هماهنگ عمل کنند تا زندگی این جهانی تعادل یابد. عدم هماهنگی بین این دو بیماری زاست. و هماهنگیشان تضمین سلامتی است. مغزی که با افکار و احساسات مسموم و مخرب از تعادل خارج گشته است بجای کنترل بیماریها و ناهنجاریها خود موجب بیماریهای بیشتر میشود. هر چند قلب خود مغزی کوچک دارد و آن وجود هزاران نرون عصبی است که خاص خود قلب است. برای همین است که حتی اگر کسی دچار مرگ مغزی شود قلب میتواند همچنان به کار خود ادامه دهد. هماهنگی مغز و قلب نوید یک زندگی سالم و تمام است. مغز با برنامهٔ ذهنیاش میتواند ظاهر اشیاء را ببیند همچنانکه که قلب قادر است باطن و ظاهر اشیاء را توأمان ببیند. قلب نیز چشم خاص خود را دارد. در اکثر ما چشم قلب کور است؛ “و لکِن تَعمَی القُلُوبُ التَّی فِی الصُّدُورِ” (بلکه قلوبی که در سینههاست کور میشوند). قلب قادر به دیدن و شنیدن و فهمیدن است. کسانی هستند که با قلبشان میبینند و میشنوند و در مییابند. کسانی هستند که از قلبشان فتوا میگیرند؛ همچنان که پیامبر(ص) فرمود؛ “اِستَفتِ مِن قَلبِکَ”! [در ادامهٔ حدیث حتی شیوهٔ استفاده از فتوای قلب را بیان کردهاند]. ای دوست، قلب استعداد باطنی شگرفی دارد. دارای لایههای آگاهی عدیده است. با این وجود ما با قلبهای خودمان بیگانهایم. هنوز تواناییهای آن را کشف نکرده و به ظهور نرساندهایم. فلذا باورمان نمیشود و حتی گاه آن را خرافه میانگاریم. زیرا هیچ سلوکی بسوی قلبمان که عرش خدای رحمن است نداشتهایم. سلوک یک سالک از ذهن به قلب است. او با “مراقبه” از ذهن به قلبش میرود. با خودآگاهیاش در قلبش زندگی میکند. قلب به تمثیل همان چراغدانی است که اگر روشن شود، از آن پس سالک میتواند با نور خدا ببیند و“یَنظُرُ بِنُورِ الله” محقق گردد. اینها هیچکدام آنچنان که برخی ذهنگرایان پنداشتهاند، تشبیه و استعاره نیست. بلکه واقعیاتی است که سالکان واصِل از آن برخوردارند. از آن بهرهمندند. همچنانکه در کتب عرفانی اصیل شرق و غرب نیز به کرّات نقل شدهاست.
مسعود ریاعی