⭐️ گاه تسلیم برای کفاره و تاوان است. یعنی برای پرداخت بدهیهایمان به هستی است. تسلیم می شویم تا از وجودمان و از جان و مالمان هر چه قرار است کنده شود، کنده شود. و این نیز نوعی تسلیم است. سالک در این مرحله از سلوک، خود را آمادهٔ پرداخت میکند هرچند به ظاهر بر او سختی و رنج آید و چیزهایی را از دست بدهد. او در این مرحله برای دریافت نیامده بلکه برای پرداخت آمده است. برای از دست دادن و کم شدن و سبکبار گشتن آمده است. پس آمادهٔ پذیرش مقدرات الهی برای تطهیرش است. حال هر چه میخواهد باشد. او متواضعانه و آگاهانه حاضر است قیمت تطهیر و رفع آلودگیهای دست و پا گیر را با تمامیت وجودش پرداخت کند. پس خود را کاملاً در اختیار ارادهٔ خداوند میگذارد تا هر طور که صلاح میداند با او عمل کند. پس گاه به همین منظور، به تنهایی به بیابان یا به سفری خطیر میرود تا اگر قرار است سختی یا رنجی بر او ببارد، در همان محیط بکر و طبیعی ببارد. او تنها پاکی را ارج مینهد و در برابر هستی آمادهٔ تاوان دادن بخاطر تمامی خطاهای گذشته و نیز پرداخت تمامی دریافتهایش است. سالک در این مرحله جز خواهان تطهیر و تسویهحساب نیست. پس آگاهانه میپذیرد هر آنچه را که ارادهٔ خداوندی است. این تسلیم چیزی شبیه آرمیدن بر سنگ غسالخانه است. و چون سالک دارای چنین شعور و فهم والایی از تسلیم گشته است خداوند نیز حامی و مدد رسان اوست. تنهایش نمیگذارد. زیرا خداوند به چنین کسی که شعور تسویهحساب کردن یافته و متواضعانه آمادهٔ پرداخت است، مدد رسان غیبی اوست. سالکِ آمادهٔ پرداخت، تحت حمایت نیروهای غیبی است. این مغروران و خودبزرگبیناناند که تحت حمایت الهی نیستند. همان کسانی که خود را همواره طلبکار میدانند و حاضر به پرداخت هیچ یک از دریافتهایشان از هستی، نیستند. همان کسانی که همواره دستِ بگیر دارند و از دستِ بده، غافل و بیخبرند. اما آنکه در حسرت تطهیر و پاکی است، و آگاهانه حاضر است هر آنچه غیر خدایی است از وجودش کنده شود، بیشک از حمایت آسمان برخوردار است و بیشک از این مرحله و اتفاقاتش به لطف حق و به سلامت عبور مینماید.
مسعود ریاعی