⭐️ برخی گویند ذوالقرنین، گیلگمش است، برخی گویند کورش است، برخی گویند اسکندر است و برخی ….
ای دوست، مراد از ذوالقرنین، سالکِ تأیید شده به روح الهی است. تو نیز می توانی ذوالقرنین وجود خویش باشی. می توانی با سلوکت به شرق و غرب عالَم وجودت سیر کنی، اوصاف ناپسندت یعنی منهای جعلیات را به بند کشی و یأجوج و مأجوج نفسات را که همان نیروهای مخرب شهوت و غضب خودت است، از هجوم وحشیانه و از سلطهگریشان باز داری. ای دوست، ذوالقرنین پیش از آنکه شخص باشد، یک مقام معنوی است. کسی است که به “سبب” الهی دست یافته است. آن سالک را که “سبب” الهی هدیه کنند، ذوالقرنین است. حال در هر زمان که میخواهد باشد. حکایت ذوالقرنین حکایت کیمیاگری وجود است. اشارات سد زدن و کوره و دمیدن و ذوب انواع مواد اشاراتی کیمیاگرانه است. و بدان که ذوالقرنین با “سبب” کار می کند، یعنی با وسیله! و اما مقتدرتر از او آن یگانهای است که بی سبب و بی وسیله کار می کند.
مسعود ریاعی