☆ اگر بتوانی پنج دقیقه، فقط پنج دقیقه، کاری انجام ندهی، تو موفق به انجام بزرگترین کار زندگی ات شده ای. چنین کارِ بزرگی، سکوتی همه جانبه می طلبد. و تمرین آن اینگونه است؛ در محیطی طبیعی بنشینی، بدنت آرام و بی حرکت باشد، زبانت بی حرف و سخن باشد، چشمانت باز باشد اما به هیچ چیز خاصی خیره نباشد، گوش هایت فارغ و رها از هر صدایی باشد، به احساسات و عواطف ات پاسخ ندهی، در اندیشه ی هیچ خواهش و آرزویی فرو نروی، ذهنت خاموش و بی فکر باشد و حتی بدنبال فهمیدن چیزی نباشد، و خلاصه پنج دقیقه تحت تاثیر چیزی نه از درون و نه از بیرون قرار نگیری. فقط پنج دقیقه. شبیه مرده ای که نشسته است. دقیقا شبیه مرده ای که نشسته است. این آغاز همان مراقبه ی اصیل است که بارها از آن سخن گفته ام. خاموش شدن از خود، و روشن شدن به اصل هستی است. یک فنا که در پس آن بقاست. آغاز بیداری و خروج از توهّمات و شرطی شدگی های گذشته است. تو با اینکار یعنی با کاری نکردن، یعنی با خاموشی، یعنی با سکوت همه جانبه، با مرکزیت هستی اتصال برقرار کرده ای. تو با حذف اختیاری “منِ نفسانی ات”، خودِ متعال الهی ات را به خویشتن خویش دعوت کرده ای. و اتفاقات بزرگ و با برکت در این کیفیت رقم میخورند و بهترین تغییرات در زندگی از همینجا نشأت می گیرد… و تو می توانی. نگو که سخت است، که شدنی نیست. اولش شاید برایت نشدنی جلوه کند. اما مأیوس نشو که این نشدن ها بخاطر شدّت شرطی شدگی ها و افسارگسیختگی های نفس است. مطمئن باش که به مرور و با مداومت، سد همه ی آنها شکسته شده و تو در این جهاد رهایی بخش، فاتح و فایق خواهی شد و لشکریان کفر و شرک و نفاق وجودت را منکوب خواهی نمود.
مسعود ریاعی