“اَمواتٌ غَیرُ اَحیاء”
(مردگانی اند که زنده نیستند)!
☆ تعریفی که خداوند از مردگی و زندگی دارد با تعاریف بشری ما یکسان نیست. زنده بودن نزد او چیز دیگریست و این مردگان که به آنها اشاره دارد ظاهراً زندگانی اند که فقط می جنبند و میخورند و حرّافی می کنند اما به حقیقت مردگانند و مردگی می کنند. درست بالعکس شهدایی که به چشم ظاهر مرده اند اما به واقع زنده اند و نزد خداوند روزی دارند. اما زنده کیست و مرده کدام است؟! زنده کسی است که به روح زنده است. کسی است که آن چه را که هست می بیند. جهان واقع را می بیند نه افکار و توهّماتش را. زنده آن است که به تمامی در هستی حضور دارد. کسی است که بیدار شده و سرزمین اوهام و رؤیاها را پشت سر گذاشته است. زنده آن است که هر لحظه با جریان حیات ارتباط آگاهانه دارد و آن به آن با هستی در حال داد و ستد است. زنده کسی است که عشق می ورزد و آباد می کند و زندگی می بخشد. کسی است که پویاست. رونده ای است که با جریان حیات هماهنگ و همراه است. اهل جاری شدن است. زنده، اسیر ذهنیات و تفکراتش نیست و در زندان های تاریک باورهای سخیف و احمقانه به سر نمی برد. زنده آزاد است. مُخلَص است. زنده کسی است که آرمان پرست نیست. بعداً زندگی نمی کند بلکه همواره فِی الحال زندگی می کند. زنده هم اکنون و همینجاست. زنده، زنده پرستی است که فقط “حیّ” را می پرستد. “زنده” را. چه هیچ خدایی جز این “زنده” نیست؛ “هُوَ الحَیُّ لا اِلهَ اِلّا هُوَ”.
بر گرفته از مجموعه نکات قرآنی
مسعود ریاعی