574- “وَ بالوالِدَینِ اِحسانَاً وَ بِذِی القُربی وَ الیَتامی وَ المَساکِینِ وَ الجارِ ذِی القُربی وَ الجارِ الجُنُبِ وَ الصّاحبِ بِالجَنبِ وَ ابنِ السَّبِیلِ وَ ما مَلَکَت اَیمانُکُم”
(و به پدر و مادر و خویشاوند و یتیمان و مسکینان و همسایه خویشاوند و همسایه غیر خویشاوند و همنشین و در راه مانده و به آنان که مِلک یمین تان اند، احسان کنید!)
معنای ظاهری را می توانی در اکثر تراجم و تفاسیر دنبال کنی، لکن ما اکنون به وجهی دیگر میرویم تا بدانیم به لطف حق چه معانی باطنی دیگری بر این آیه شریفه مترتب است. و اما در قاموس فهم باطنی:
– “والدَین”: پدر و مادر حقیقی، آسمان و زمین وجودند. وجود ما در اصل از این دو نشأت گرفته است. آسمان پدر و زمین مادر است. این آسمان و زمین، هوا و خاک صِرف نیستند بلکه زنده و هوشمند و حیات بخش اند.
– “ذِی القُربی”: خویشاوند نزدیک، روح هایی اند که از یک طبقه روحی یعنی از یک لایه آگاهی بر آمده اند. زیرا لایه های حیات و آگاهی مراتب مختلف دارند و هر روحی به فراخور برخورداری اش از حیات و آگاهی، منتسب به لایه ی خویش است. چنین روحی ممکن است هیچ نسبت خویشاوندی معمولی نداشته باشد اما حقیقتاً خویشاوند است!
– “یتیم”، روحی را گویند که از سرپرست و تعلیم دهنده ی خویش جدا مانده است. بی تعلیم و بی یاور است. این روحی است که خود را تنها و بی کس و بی یاور حس می کند و چون روح هادی خود را بیابد از یتیمی بدر آمده است.
– “مساکین”: به سکون رسیده، روحی است که در سکون و خاموشی مأوا دارد. به عبارتی در “سَکَن” یعنی در خاموشی و بی عملی خویش به سر می برد. اگر این روح به آنچه در آن واقع است، آگاه گردد، به آنی وصل است. مسکینِ آگاه یک مقام بزرگ معنوی است و پیامبر (ص) نیز در دعای معروف شان از خداوند می خواهند که او را از مساکین قرار دهد و در زمره ی مساکین نیز محشور نماید.
– “الجار ذِی القُربی”: همسایه خویشاوند، روحی است که از همان لایه آگاهی توست.
– “الجار الجُنُب”: همسایه غیر خویشاوند، روحی است که از غیر لایه آگاهی تو بر آمده است. با این وجود در این سطح از زندگی، با تو در ارتباط قرار گرفته است. رتبه روحی اینان از منظر حیات و آگاهی، می تواند بالاتر و یا پایین تر باشد. در هر صورت رابطه باید بر اساس نیکی و احسان برقرار گردد.
– “الصاحِبِ بِالجَنبِ”: همنشین تو، روحی است که با تو زندگی می کند. ممکن است از همان طبقه ی روحی تو باشد، یا نباشد. نکته این است که در این مرحله با تو زندگی می کند. چنین روحی خلأهایی را در زندگی ات جبران و یا می پوشاند.
– “ابن السَّبِیل”: در راه مانده، روح سالکی را گویند که از ادامه سلوک باز مانده است. چنین روحی نیاز به توجه و انرژی مضاعف دارد تا دوباره در مسیر حق به راه افتد.
– مِلک یمین، تعابیر مختلف باطنی دارد. لکن از یک منظر، آنها نیروهای غیرارگانیک یا انرژیایی هستند که به نوعی در خدمت سلوک تو قرار گرفته اند. چه آنها را ببینی یا نبینی.
تذکر: یک سالک فرهیخته باید با تمامی این ارواح و نفوس به نیکی و احسان برخورد کند. زیرا تجربه ی ارزشمند سلوک در راه فهم هستی و وصول به حق، با حضور وحدت آمیز و محبت آمیز همه ی نیروها میسر می گردد.