☆ موعودگرایی بسیاری صِرفاً دنیوی است. در این نوع موعودگرایی سخن از تسخیر دنیاست. سخن از داشتن بیشتر و برخورداری فزونتر از جیفه ی دنیاست. وقتی گفته ها و نوشته های اصحاب موعودگرایی دنیوی را می خوانی، دنیاطلبی و نفسانیت در آنها موج می زند. برداشت هایی که مملو از دنیادوستی است. دقیقاً همان چیزی که انبیاء و اولیاء الهی از آن مذمت کرده اند! اندیشه پیروان موعودگرایی دنیوی اینچنین است: وقتی موعود بیاید، دنیا به تمامی از آن ماست! ماییم رؤسای دنیا! ثروت ها و طلا و نقره و جواهرات زمین همه و همه برای ماست! ما فرمان می دهیم و ملت های دیگر همگی بنده و خراج گزار مایند! ماییم که از نعمات و لذات دنیا برخورداریم! ماییم که خوب می خوریم. بهترین اطعمه ها و اشربه ها مال ماست! فرمانروا ماییم و ملل دیگر فرمانبرند!… می بینی! این همان موعودگرایی دنیوی است. در این نوع موعودگرایی سخن از این نیست که موعود(ع) بیاید و ما را از شر دنیا رهایی بخشد. سخن از این نیست که موعود(ع) بیاید و روح مان را از این کلوخ آلوده برهاند. سخن از این نیست که از اسارت تن رها گردیم. سخن از این نیست که از زندان ذهن و ذهنیات مان آزاد گردیم. سخن از این نیست که دنیا و دنیادوستی را که ریشه ی همه ی گناهان است، رها کنیم. سخن از این نیست که ما هم به ملکوت اعلی برویم. سخن از این نیست که به قلمرو ارواح طیبه عروج کنیم. سخن از این نیست که تاریکی های خواهش و آرزو را از خود بزداییم… بلکه صرفاً سخن از دنیاطلبی و ریاست بر آن است. این همان موعودگرایی دنیوی است که بدبختانه در بسیاری از مکاتب شرق و غرب رسوخ کرده و هر کدام نیز پیروان نفسانی بسیار دارد. ای دوست، موعودگرایی حقیقی، نجات تو از تاریکی است، رهایی از بدفهمی ها و نافهمی هاست. موعودگرایی حقیقی، رستگاری است. رستن است. موعودگرایی حقیقی، ملاقات با تجلّی نور است. گام نهادن به ملکوت خداست. روشن شدن باطن به نور حق است. و صد البته چون باطن روشن شود، ظاهرت نیز روشن خواهد شد. زیرا برون تابع درون است. این قضیه حاکمیت پاکی است که از درون پاکی آمده و تمام ظاهر را نیز به پاکی فتح خواهد نمود. و این است حیات طیّبه. حیاتی همه جانبه و پاک و زیبا. حیاتی که در آن عشق و محبت موج می زند. حیاتی که در آن بسم الله الرحمن الرحیم حاکم است.
مسعود ریاعی