☆ بزرگان گفته اند؛ تو را خانه ای است حقیقی، به شکل مکعب. تو آن را با سلوکت می سازی. این خانه شش وجه دارد و هر وجهش رو به آفتاب است. زیرا خورشیدِ آن، دگر بیرون خانه نیست، به درون خانه آمده است.
– اولین وجه این خانه ی مکعب گون زنده، کالبد آدمیت است. و آدمیت تو، نه این جسم فیزیکی و زمخت، که آن جسمی است لطیف که در فرآیند همین زندگی مادی، و به شکل کالبد جسمانی ات ساخته و پرداخته می شود. تو با ساخت اولین وجه این مکعب، به واقع آدمیت خود را به ظهور می رسانی. و کل داستان نیز از همینجا آغاز می شود. پس آیاتی که در باب “آدم” است را با درایت بخوان. چه آن نقشه ی راه تو برای ساختن خانه ای است که قرار است خورشید حقیقت به درونش آید.
– دومین وجه این مکعب، ساخته شده از جنس رهایی است. رهایی از سلطه ی احساسات و عواطف. این مرحله، همچون عبور از دریایی خروشان است. جوشش آبش هم از فراز است و هم از فرود. آنچنان که بالا و پایین تو را فرا می گیرد. آبی عظیم که اگر از آن عبور نکنی، غرق شدن واقعه ای حتمی است. تنها راه گذر، همراهی با “نوح” وجودت است. نوح وجودت را دریاب و مطیعانه بر فلک اش آرام گیر. و به سلامت از این سیل بزرگ خانمان برانداز عبور کن. این یعنی از چیزها رها باش و مگذار احساست به چیزی چنگ بزند… تو اکنون وجه دوم بیت خود را ساخته ای.
– سومین وجه این خانه را قلب تو می سازد. و آن توجه به یگانگی است. در این وجه “ابراهیم” و آیاتش کارساز است. پس از ابراهیم وجودت تبعیت کن. یگانه بین، یگانه گو، و یگانه اندیش باش. حتی از ملائکه هم انتظار نداشته باش. تنها وجه خود را به یگانه بسپار. خلیل باش. دوست باش و دوستی را پاس بدار. تو اینگونه وجه سوم بیت ات را ساخته ای. و در همین مرحله است که دانه ای نورانی به قلب تو عطا می شود. اگر خوب مراقبتش کنی، خودِ متعالی ات را به ظهور خواهد رساند.
– وجه چهارم، غوغایی است شگفت. کشمکشی است بزرگ، مابین نیروهای شکل گرفته در هستی. پر از اسرار و مملو از رمز و راز است. اینجا، “موسای” وجودت کاربرد دارد. چه این اوست که صاحب اسم اعلی است. پس موسای وجودت و آیاتش را به نیکی دریاب. دریاب تا در برابر انرژی های مخرّبِ سَحَره، توان مقابله داشته باشی. دریاب تا عصای آگاهی ات به موقع اژدهایی گردد و موانع سلوک را یکجا ببلعد… تو اکنون وجه چهارم بیت ات را ساخته ای.
– تو در وجه پنجم خانه ات، آرام می گیری. زیرا پذیرفته شده ای. اینجا وجه روح است. وجه خلیفگی است. و خلیفه، کسی جز “داود” وجود خودِ تو نیست. نغمه های زیبا از این کیفیت شنیده می شود و آرامش از اینجاست که سر برون می زند. پس تو نیز به آرامی و نرمی، زره های روحانی خود را بساز. حتی برای دیگر سالکان نیز بساز و به دعا تقدیم شان کن. بی خواهشی و بی آرزویی تار و پود این زره است… تو اکنون وجه پنجم بیت خویش را ساخته ای.
– وجه ششم این خانه ی مکعب گون، برآمده از قداستی است شگفت. یک لطافت مسحورکننده. عشق و محبتی سرشار. حیرتی عظیم. در این وجه، “عیسای” وجود تو کارساز است… تو اکنون هر شش وجه خانه ی خود را ساخته و پرداخته ای. اما هنوز کار تمام نیست. باید “نورِ محمدی”، فاراقلیط، یعنی نور تسلی بخش یا همان خورشید حقیقت، درون خانه ات جای گیرد. و جای می گیرد و دانه ی نورانی ات به بار می نشیند. این همان وجه هفتم است که همه چیز را از درون فرا گرفته است. تو خانه ات را، بیت ات را، با سلوکت ساخته ای. خانه ای که محدود نیست، تاریک نیست، بلکه خانه ای روشن و به وسعت تمامی هستی است. تو در صلح کلی. و اینچنین هر که به این خانه در آید در امنیت است. “مَن دَخَلَهُ کانَ آمِناً”.
مسعود ریاعی