☆ سالک قرآنی آن است که بر اوصاف بد خویش نهیب زند که “اِنَّ اللهَ لا یُحِبُّ الخائِنِین”. پس طمع را بگوید که دست و پای تو را به جهت خلاف هم قطع کنم، و کینه را گوید که سلاخی ات کنم، و ذهنیات باطلش را گوید که به دیاری دور تبعیدتان نمایم، همانطور که قرآن فرموده است. و آنگاه سراغ تکبرش آید و آن را در دریای تواضع غرق سازد. سپس توجه به غیر حق را چهار ماه فرصت دهد تا به صلاح آید، و اِلّا هر جا که یابد او را بکشد تا از شر نگاه شرک آمیز چشمانش خلاصی یابد. و آنگاه باقیمانده ی کفر و ناسپاسی هایش را به طوفان توحیدی نوح وجودش سپارد تا محو شوند. گوساله ی آرزوپرستی و آرمانگرایی را به آتش “حال” ذوب نماید و سامری وجودش را با فرمول “لا مِساسَ” خنثی و بی اثر کند. اکنون نوبت آن است که سراغ نفس خویش، یعنی وجهه مونث اش آید و به تادیب آن همت گمارد. اگر تسلیم نشد، فِراش اش را جدا کند، گرسنه اش بدارد، شاید به خود آید. و اگر باز به صلاح نیامد به ضرب ترکه ی هشیاری، مضروبش نماید تا تسلیم وار مَرکَب حق شود. و چون اینها همه میسر شد؛ آنگاه بر فُلک اِخلاص نشسته به سوره ی یاسین رود، یعنی به قلب! و همچون آن “رَجُل” پاکباخته، رسولان حق را تایید نماید، تا به کسری از ثانیه به کیفیت بهشتی خویش در آید و امنیت حقیقی را نوش کند. چه دیگر او را خطری از لشکریان کفر و شرک و نفاق وجودش نیست. او از شر نیروهای تاریک نفسانی خویش خلاص شده است. مُخلَص گشته است.
مسعود ریاعی