☆ چند چیز را دیگران در مورد یوسف(ع) خواستند و حق تعالی خلاف آن بخواست، و خواست حق تعالی بر خواست ایشان غالب گشت؛ “وَاللهُ غالِبَُ عَلَی اَمرِهِ”:
– یعقوب خواست که یوسف خواب با برادران نگوید و حق تعالی خواست که بگوید، آخر خواست خداوند غالب شد “وَاللهُ غالب عَلَی اَمرِهِ”
– یعقوب خواست که برادران با یوسف دوستی کنند، و حق تعالی خواست که دشمنی کنند، و خواست خداوند غالب شد؛ “والله غالبَُ عَلَی اَمرِهِ”
– برادران خواستند که یوسف را گم کنند تا مهر او در دل یعقوب کم شود، و خداوند خواست که مهر او در غیبت زیاد شود، و خواست خداوند غالب شد؛ “وَاللهُ غالِبَُ عَلَی اَمرِهِ”
– برادران او را در چاه انداختند و خواستند که او را ذلیل کنند، و حق تعالی خواست که او عزیز گردد، و خواست خداوند غالب شد؛ “وَاللهُ غالِبَُ عَلَی اَمرِهِ”
– برادران خواستند که او مملوک باشد، و حق تعالی خواست که او مَلِک باشد و همه ی مصر مُلک او گردانید، و خواست خداوند غالب شد؛ “وَاللهُ غالِبَُ عَلَی اَمرِهِ”
– زلیخا خواست که او را به کار ناشایست آلوده کند، حق تعالی خواست که او را نگاه دارد، و خواست خداوند غالب شد؛ “وَاللهُ غالِبَُ عَلَی اَمرِهِ”
– زلیخا او را نزد شوهر خود سعایت کرد، و با کار بد نسبت داد تا او را بدی و ناپاکی اتهام باشد، حق تعالی خواست که او از بدی پاک و بری باشد، خواست خداوند غالب شد؛ “وَاللهُ غالِبَُ عَلَی اَمرِهِ”
– یوسف خواست که از زندان زود بیرون رود “اذکُرنِی عِندَ رَبِّکَ”! و حق تعالی خواست که در زندان چندی دیگر بماند، و حدیث از یاد ساقی بِبُرد، و خواست خداوند غالب شد؛ “وَاللهُ غالِبَُ عَلَی اَمرِهِ”
… هر کسی در حق یوسف چیزی خواست، اما خواست حق تعالی در آمد و آنرا مغلوب حکم خود کرد تا عالمیان بدانند که کسی را با خواستِ او خواست نباشد و هیچ کاری بی حکم و تقدیر او راست نیاید.
تلخیص از “جامع الستین” ص ۲۶۶