بشر را اشرف مخلوقات ننامید، او امروزه قاتل ترینِ قاتلان است. او نه تنها حیوانات را، نه فقط طبیعت خدا را، که حتی همنوعانش را براحتی تکه پاره کرده است. پرونده اش به همینجا ختم نمی شود؛ او قاتل اندیشه های ناب، ذبح کننده ی احساسات پاک، و جاری کننده ی خون خدا در طول تاریخ بوده است. او با خودخواهی هایش، زمین و زمان و خشکی و دریا را به فساد و تباهی کشانده و اکنون در محاصره همان بدی هایی است که کرده است. دست انتقام زمین و آسمان، بر فراز است و بشر همچون مفلوکی مغبون زانوی غم به بغل گرفته؛ “هَل مِن خُرُوج” ؛ “آیا راه خروجی هست”؟! کسی نمی داند. هیچ کس. اما یک چیز واضح و مشخص است و آن اینکه تا وقتی خود را از شرّ این نفس مغرور و تاریک اندیش رها نکند، رها نخواهد شد. و فرصت برای توبه ای نصوح همیشگی نیست و وقت چندانی باقی نمانده است.
مسعود ریاعی