قرآن همچون یک انسان زنده است و این نکته در احادیث نبوی نیز بدان اشاره شده است. آن را نسخه اصلی انسانیت بدان. یک طرح تمام که مرحله مرحله ی حیات و سیر الی الله را اشاره کرده است. حروف آن، سلولهای این انسان، و آیات و سُوَر آن، بخش های بزرگتر این پیکره اند. از این منظر؛ تمام ماجراهای ذکر شده در قرآن، اشاره به اتفاقاتی است که در انسان می افتد. کفر و نفاق و شرک، همه در درون خود ماست. همچنانکه ایمان و یقین و تقوا نیز در درون ماست. هم ائمه کفر و ضلال در درون ماست، هم ائمه هدایت و رستگاری در روح و جان مان حضور دارند. “فَمِنکُم کافِرَُ وَ مِنکُم مُؤمِن”. آن جنگ ها که قرآن کریم بدان اشاره دارد پیش از هر چیز در درون خود ما اتفاق می افتند. هر کدام از ما بَدر و اُحُد و خندق خود را دارد. سلوک خود را دارد. میراث خود را دارد. نیروهای مذکر و مؤنث خود را دارد… قرآن، نقشه پیروزی سلامت بر ناسلامت است. راهنمای خروج از تضادها و تاریکی ها و ورود به وحدت و نور و یکپارچگی است. تمام آن ماجراها مرحله به مرحله در درون تو اتفاق می افتد و این تویی که باید به عنوان یک سالک، بر لشکریان نفس شیطانی خود غلبه کنی. اوصاف ناپسند، همان جنود شیطان اند. همان نیروهای تاریکی اند که ما را در اسارت خویش نگاه داشته اند. هجرت و جهاد، هجرت از ناپاکی ها و مبارزه با نیروهای تاریک درون مان است. آن که باید دست و پایش به خلاف جهت هم قطع شود، اوصاف ناپسند و کفرآلود ماست. آن که باید رجم شود، شیطان نفس ماست. آن که باید غرق شود، تفرعن ماست. آن که باید به زمین فرو رود، قارون صفتی و مال پرستی ماست. قرآن کریم، کتاب سلوک است. چه خداوندی که نازل کننده ی آن است، نیک می داند؛ تا وقتی درون آدمی به صلاح نیاید، بیرونش اصلاح نخواهد شد. قرآن، جوهر روی کاغذ نیست. خداوند کاغذ نازل نکرده است. آن یک موجود زنده و نورانی است که بر موانع و مشکلات سلوک فائق آمده و اکنون بر جنب الله قرار دارد. یک سالک قرآنی، رستگاری و خروج پیروزمندانه از دنیای فانی را از قرآن زنده و تک تک ماجراهای مذکورش می آموزد بی آنکه آسیبی به خلق خدا وارد کند.
مسعود ریاعی