من آرمان پرستی را خطرناکترین و خانمان براندازترین نگرش ها در جهان می دانم. فرقی نمی کند که از نوع شرقی اش باشد یا غربی اش. آرمان پرستی، ضد “حال” و ضد نقد “وجود” است و هیچگاه راه نجات نبوده است. زیرا آن که همواره در حسرت آینده است، “حال” اش را نفی کرده و بر ضد هستیِ واقعی خویش است. بلاهایی که امروزه جهان را از هر سو احاطه کرده، محصول انواع آرمان پرستی های بی حاصل نوع بشر است. “حق پرستی” راه نجات است. آرمان پرستان و آرزوگرایان از متوهّم ترین و غیرقابل اعتمادترین موجودات روی زمین اند. آنها نسبت به آنچه که هست نابینایند و تنها آرزوهای دور و دراز خود را می بینند. از آنها حذر کن. ویژگی بارزشان اینست که همواره با وعده و نسیه کار می کنند. هیچگاه هیچ چیز نقدی در دست ندارند، آنچه که دارند، حرف و وعده است. حال آنکه “حق پرستان” تنها کسانی اند که زنده به حال اند و با نقد وجود و حقیقت زندگی کار می کنند و کار دارند. و این فرقی بزرگ و اساسی است. یکی بیدار است به حقیقت زنده و جاری، و دیگری خوابگردی است که در رؤیاهایش به سر می برَد. آرمان پرستی نوعی شرک است که امروزه گریبان جهان را گرفته است. بدان که تنها حق پرستی عین توحید است. و “حق”، هست، همیشه بوده است. قرار نیست از جایی بیاید، و یا تو بجایی بروی تا به آن برسی. “حق”، نقد است. زنده است. “حق” هیچ نیازی به آرمانگرایی ندارد.
مسعود ریاعی