☆ درون هر کس یک باغ وحش بزرگ و تمام است. بیخود نیست که اسم این نفس را نفس حیوانی گذاشته اند. حیوانات زیادی آنجا زندگی می کنند. اگر کسی در باغ وحشش، گرگش فرمانروایی کند، درنده ای خشن است. اگر روباهش فرمانروایی کند، مکار و حیله گر است. اگر الاغش بارز باشد، احمقی بله قربان گو و بارکش است. اگر مارش، خطرناک و غیرقابل اعتماد است. اگر موشش، جمع کننده ای طماع و پنهان کار است. اگر خوکش، بنده ی شهوت و بی بند و باری است. اگر طاووس اش، عاشق شهرت و خودنمایی است… خلاصه هر حیوان، صفت بارزی دارد که در رفتار شخص نمایان می شود. البته همیشه یک حیوان سوار بر کار نیست و با تغییر شرایط، پست حیوانات نیز عوض می شود. اما بطور معمول همواره یکی دو حیوان بارزترند. مبارزه اصلی یک سالک با حیوانات درونش است. او تک تک آنها را شناسایی کرده، رام و مطیع نموده و از ریاست و تفوق طلبی می اندازد. سالک اجازه نمی دهد که هیچ حیوانی از درون بر او فرمانروایی کند. فرمانروای او، نور خِرَد اوست.
مسعود ریاعی