☆ برخی گویند؛ مگر عادی بودن چه اشکال دارد که باید سالک شویم! نکته این است که ما عادی نیستیم. بر اساس فطرت الهی مان زندگی نمی کنیم. ما شرطی شده ایم. در تاریکی راه می رویم و تیر می اندازیم. اتفاقاً سالک بودن همان عادی بودن است. عادی به معنای همان که خدا آفریده است، نه آنکه توهّمات و ذهنیات ما دامن می زند. ما عادی نیستیم و سلوک برای عادی شدن است. ما در اسارت احساسات و عواطف کورمان به سر می بریم. در تصورات و تخیلات مان غرق شده ایم. در اکنون و اینجا زندگی نمی کنیم. ما جهان را آنطور که هست نمی بینیم و نمی شنویم. برداشت های خودمان را می بینیم و می شنویم. سلوک برای واقعی شدن است. سیر از غیر واقعی بودن به واقعی شدن را سلوک گویند. رسیدن به خودت، نه به کس دیگر.
مسعود ریاعی