☆ باد چون پرچم معبد را تکان داد، راهب اول گفت: پرچم تکان خورد.
راهب دوم گفت: این باد بود که حرکت کرد.
و چون هیچیک از حرف دیگری قانع نشد، بحث شان بالا گرفت.
پیری از کنارشان گذشت و گفت: چیزی حرکت نکرد. حرکتی وجود ندارد.
آنها سخن پیر را در نیافتند و به مشاجره شان ادامه دادند.
پیر دومی از کنارشان گذشت و گفت: نه پرچم تکان خورد و نه باد حرکت کرد، بلکه این آگاهی شما بود که جنبید.
آنها سخن این پیر را نیز در نیافتند و به بحث ادامه دادند تا اینکه پیر سوم از کنارشان گذشت و گفت: هم باد حرکت کرد و هم پرچم تکان خورد و هم آگاهی شما جنبید. مضافاً اینکه آن دو پیر راست گفتند!
آن دو راهب به ناگاه خاموش شدند و در این خاموشیِ اسرارآمیز دریافتند که هر سه پیر راست گفته اند. سپس شروع کردند به بحث کردن در باره ی این که چگونه می شود با چنین تضاد و تناقضی هر سه پیر راست بگویند.