☆ در لحظه ی “حال” یک کل کامل وجود دارد. اگر جزئی ببینی یعنی هنوز در کیفیت حال قرار نگرفته ای. در این کیفیت، چشم باز است ولی به هیچ چیزی خیره نشده، و ذهن بدنبال فهم چیزی نیست. زیرا همه ی چیزها در این کل محو شده اند. در این نگاه، هیچ واژه ای وجود ندارد. نه اسمی هست و نه مسمایی. آنچه هست، هستیِ نابِ بدون تعریف و حدود است. سالک اینچنین نگاهی را فقط و فقط در مراقبه به دست می آورد. ورودیِ نور خِرَد از این راه است. پس با نگاهِ مراقبه گون، راهش را باز کن! که خِرَد از مقوله ی ذهن نیست، از جنس مراقبه و هماهنگ با آن است.
مسعود ریاعی