☆ زیبایی، خِرَد، عشق، عدالت، رحمت، هستی، حیات، بخشندگی، همگی یک چیز واحدند. تنها زمانی دارای معانی متفاوتی می شوند که تو دست به تعریف آنها بزنی. زیرا تعریف کردن هر چیز، جدا کردن آن است. این یعنی؛ تعریف کردن، کثرت به بار می آورد. در مراقبه، ذهن تو، زبان به تعریف چیزی نمی گشاید. روی چیزی اسم نمی گذارد. قضاوت نمی کند. فقط مشاهده می کند. و دقیقاً از این روست که در مراقبه، کثرت خودخواسته محو و نابود می شود و تمایزات ذهنی از بین می روند و تو به لایه ی دیگری از آگاهی وارد می شوی. عالَمی که از آن به وحدت یاد می کنند.
مسعود ریاعی