☆ برخی همواره نگاهی دوگانه بین دارند. حتی معرفت شان به هستی نیز بر اساس دوگانگی است. مثلاً می گویند؛ عالم شهود اینجاست، و غیب جای دیگریست. مادیت اینجاست، معنویت جای دیگریست. دنیا اینجاست، آخرت جای دیگریست. گویی از تجزیه و جدایی خوششان می آید. اما از منظر موحدانِ یگانه بین، وقتی شهود اینجاست، غیب نیز در دل همین شهود است، نه جایی دیگر. معنویتِ ماده، با خود ماده است، و آخرت هم اکنون حضور دارد. منتها نگاه های ذهنی و دوگانه بین ما آن را در نمی یابد. ای دوست، اسماء ظاهر و باطن در وحدت اند. واحدند. جز این باشد، جدایی و شرک است. اینطور نیست که ظاهر اینجاست و باطنش جای دیگریست. وقتی می گوییم خداوند ظاهر است و باطن، این به معنای دو تکه بودن خدا نیست. ظاهر و باطن خدا، عین هم، با هم و منطبق بر هم اند. تو هر جا که هستی، باطن تو نیز همانجاست. تو آخرتت را با خودت حمل می کنی. اما چون هنوز به آن وارد نشده ای، آن در حوزه ی غیب تلقی می شود. وقتی موسی(ع) با خضر(ع) همراه می شود، موسی در کیفیت دنیایی است و خضر در کیفیت آخرتی. برای همین است که از کارهای خضر سر در نمی آورد و مرتب سوال می کند! اما توجه داشته باش که آنها در یکجایند، نه دو جا! در یکجایند اما در دو کیفیت از حیات و آگاهی بسر می برند. ای دوست، سالک حق کسی است که دست از تجزیه و انفکاک و جدایی و دوگانه بینی برداشته است. و دقیقاً فرق اساسی چنین کسی با غیر سالکان در همین یگانه بینی است.
مسعود ریاعی