☆ خردمندی را نباید با ذهنی گری اشتباه گرفت.
– خِرَد از جنس وجود است و قدیم، ذهن از جنس بخار القاءات است و حادث.
– خِرَد نور است و متصل به نور ذات، ذهن، حبابی تیره و محتاج نور.
– خِرَد ذاتاً می داند و آگاه است، ذهن با فکر و حدس و گمان می خواهد که بداند.
– خِرَد لازمان است و لامکان، ذهن زاده ی گذشته است و اسیر زمان.
– خِرَد برخاسته از یگانگی و اهل وحدت است، ذهن، منبعث از دوگانگی است و اهل تضاد و قیاس.
– خِرَد و عالَمش جاودانه است، ذهن و جهان های ذهنی از بین رفتنی.
– خِرَد با سکوت و مشاهده بارور می شود، ذهن با حرّافی و اختلاف.
– خِرَد تجلّی ذات هستی است، ذهن تجلّی القائات ساختگی.
– خِرَد به ذات خود می نگرد، ذهن به جلوه گری های بیرون.
– خِرَد خلاق است و به خلاقیت بند است، ذهن محافظه کار و به الگوهای تکراری خود بند است.
– خِرَد از سینه ی وحدت تغذیه می کند و در صلح کل است، ذهن از پستان قیاس و تضاد می نوشد و غریبه با صلح کل.
– ای دوست، جهان عقلی، جهان ذهنی نیست. برای آن که نور عقلت بیرون بزند حباب ذهنت را از القائات و شرطی شدگی ها پاک کن و آنگاه رها و آزاد به حیات طیبه در آی.
مسعود ریاعی