“از اَلِف تا اَلْف”
(از “یک” تا هزار)
☆ از منظری میتوان گفت:
“اَلِف، چون به اَلْف رود، حکایت جریان هستی است”
– یک تا ده یعنی مجموعه اصلی ۱، ۲، ۳، ۴، ۵، ۶، ۷، ۸، ۹، ۱۰ اعداد اِبداع و ایجادند. بنای عالَم از منظر اعداد با اینهاست. هر چند که همه دارای یک رتبه نیستند و هر کدام موقعیت و مقام خاص خود را دارد.
– از ۱۰ تا ۱۰۰ یعنی ۱۰، ۲۰، ۳۰، ۴۰، ۵۰، ۶۰، ۷۰، ۸۰، ۹۰، ۱۰۰ مربوط به عالَم اجسامند. آنچه جسمیت گرفته و به شکل در آمده است.
– از ۱۰۰ تا ۱۰۰۰ یعنی ۱۰۰، ۲۰۰، ۳۰۰، ۴۰۰، ۵۰۰، ۶۰۰، ۷۰۰، ۸۰۰، ۹۰۰، ۱۰۰۰ در حوزه ی معنویات و ارائه طریق هایند. و در انتها،۱۰۰۰ نماد بازگشت به یکِ اصلی است. مراد از هزار اسم خداوند که در دعای جوشن کبیر اشاره شده، تمامیّت هستی است. در این میان چون یکِ اسراری بر هزار خود را بنمایاند، یعنی اَلِف اَلْف شده، دوباره از باطن به ظهور آمده است. منتها اینبار هر آنچه هست و ایجاد شده، به پایش چون صفر فرو افتاده و یا به تعبیری در هم پیچیده شده است. از منظر عددی، قیامت، به مفهوم ظهور این “یکِ اسراری” و ظفرمند است. در آن زمان دیگر نسزد که “بسم” را در بسم الله الرحمن الرحیم، بدون آن “یک” نگاشت. بلکه “بِاسم” انگاره ی صحیح آن خواهد بود. همچون “بِاسمِ رَبِّکَ العَظِیم” که در قرآن آمده است.
ای دوست، در زندگی ات هر چه کثرت فزونی گیرد و هر چه بیشتر غرق آن شوی، به معنای دور افتادن از یک اصلی است. هرچند که او در نهایت بر هر کثرتی فایق خواهد آمد، اما مقرّب آن است که در روند زندگی اش بی تعلقی پیشه کند و دور نرود و “نزدیک” باشد و قلباً “نزدِ یک” بماند. چه بُعد، کثرت است و قُرب، وحدت.
مسعود ریاعی