☆ هر موجودی متناسب با ساختار عصبی و فیزیولوژیکی خود، جهان را می بیند. لذا متناسب با همان نیز برداشت خود را خواهد داشت. این یعنی آنچه که می بیند تمام حقیقت نیست. هیچ کس نمی داند آنچه که بیرون هست دقیقاً چیست و مختصات وجودی اش کدام است. واقعیتی که در بیرون هست، آلوده به تصوّرات ذهنی ماست. ما همواره تصویرهای ذهنی خود را می بینیم. در واقع آنچه را که می خواهیم می بینیم، نه آنچه را که هست. به عبارتی آنچه که دریافت می کنیم، نه واقعی که شِبه واقعی است. حال سؤال اینست؛ اگر تبدیل به ذرات آگاهی، یا کالبدی انرژیایی شویم، و یا لااقل از برخی از قیود کالبد جسمانی رها گردیم، جهان را چگونه خواهیم دید؟! جهان از نگاه یک موجود لطیف چگونه است؟! برای نزدیک شدن به پاسخ چنین پرسش هایی، قبل از هر چیز باید دست از نگاه های ناقص خود بر داریم و برداشت هایی که آنها را قطعی انگاشته ایم شجاعانه به دور بریزیم. آرام و بی قضاوت شویم و تمامی درها و پنجره های وجودمان را بر جریان حیات باز نگه داریم. مراقبه ی اصیل چنین کاری را میسر می کند. زیرا تنها مشاهده ی سالکانه خودمان است که میتواند ما را به حقیقت آنچه که هست نزدیک گرداند. نه القاءات این و آن.
مسعود ریاعی