☆ ما انسانها همه اسیر برداشت های خود هستیم. ما توسط برداشت هایمان از زندگی، از هستی، از کتاب، از وقایع، و از این و آن، به اسارت رفته ایم. برداشت هایمان برایمان خدا شده اند. حال آن که برداشت ها خدا نیستند، صرفا یک برداشت اند، همین! اما ما آنها را حقیقت محض فرض کرده ایم. این یعنی توسط برداشت هایمان بلعیده شده ایم. و دقیقاً از این روست که زندگی هایمان ناشاد و بی سرور است. حال سوال این است؛ اگر همگان برداشت های شان را دور بیندازند، چه می شود؟! حقیقتاً چه می شود؟! زندگی باز جریان دارد، خورشید باز طلوع می کند، بادها می وزند و ابرها دوباره می بارند، منتها اینبار بدون تنش و اضطراب! زیرا انسان خود را از شرّ برداشت هایش، از شرّ پیشداوری هایش خلاص کرده و تر و تازه شده است. نگاه او زنده شده است! و اتفاقاً از همین آن است که با حقیقت روبرو می شود! زیرا او از زندان برداشت هایش بیرون آمده است! آیا همه موفق می شوند، که هر روز تازه شوند، نو و زنده شوند؟! و این سوالی است که هر کس خود باید جوابش را بدهد! نوع زندگی هر کس، پاسخی است عملی به این سوال.
مسعود ریاعی