☆ ذهن، چیزی نیست جز جریان تجربیاتی که از سر می گذرانیم. همچون درد ها و لذت ها، خواستن ها و نخواستن ها. این تجربیات حاصل احساسات و عواطفی است که در روند زندگی به وجود می آیند، ذخیره می شوند، به هم پیوند میخورند، اَشکال مختلف می سازند و به تناوب خود را تکرار می کنند. آنچنان که لحظه ای هستند و لحظه ای دگر نیستند. این مجموعه تجربیات، جریان سیال ذهن را تشکیل می دهند. و به مرور یک “من” می سازند که ما تصور می کنیم آن “من” ایم. حال آنکه آن “من”، خود فقط یک ذهنیت است و اصالتی ندارد. غذای ذهن، محتویات حافظه است. و محتویات حافظه، همه از جنس گذشته اند. یعنی مرده اند. ذهن، مرده خوار است. و قرآن میفرماید از مردار جز به وقت اضطرار نخورید. ذهن، مانند روح ابدی نیست، زیرا مجرد قدیم نیست. ذهن، حادثی است که اجزاء ترکیبی بسیار دارد. و آنچه که از اجزاء مختلف و فراوان تشکیل شده باشد، دگرگون شدنی و از بین رفتنی است، پس دلیلی ندارد که جاودانه باشد. و نیست. جهانهای ذهنی برچیده شدنی اند و یک سالک به چنین جهانهای سستی دل خوش نمی کند.
مسعود ریاعی