☆ از نگاهم هر چیزی بدون “آزادی” فناپذیر می نماید. خدا “باقی” است چه آزاد مطلق است، حیات، به آزادی پویاست، آگاهی، به آزادی زنده است، و عشق، به آزادی است که کیمیاگری می کند. و اینچنین است که خدایم آزاد، “فَعّالٌ لِما یَشاء” – پیامبرم پیام رسان آزادی؛ “فَکُّ رَقَبَةِِ” و “تَحَرُّوا رَشَداً” – دینم مسیر خلاصی، “الدّینُ الخالِصُ” – و کتابم، کلمه رهایی، “اَن لا تَعبُدُوا اِلّا الله” – و یارانم همه از رهایی یافتگان، “مُخلَصینَ”.
ای دوست، حیات عزتمند با آزادی میسر است. تعالی با آزادی میسر است. پاکی با آزادی میسر است. بندگی با آزادی میسر است. خروج از رنج با آزادی میسر است. عشق ورزی با آزادی میسر است. رشد و بالندگی با آزادی میسر است. خلاقیّت با آزادی میسر است. جاودانگی با آزادی میسر است… و این همه یعنی؛ رستگاری جز با آزادی میسر نیست. پس نزد من، آزادی عالَمی بزرگ، روحانی، زنده، و مقدس است و تحت هیچ عنوان با آن معانی محدود و شکننده ای که در کتب لغت آمده است، مترادف نیست.
مسعود ریاعی