شکارچی بزرگ آن است که خود را شکار می کند. همواره هشیارانه در صحرای زندگی در پی شکار خود است. به اوصافش می نگرد، به خواسته هایش می نگرد، به احساسات و عواطفش می نگرد، و در هر ماجرایی، چون عقابی تیز چنگ بر سرشان فرود آمده، شکارشان کرده، و از روح و جانش بر می چیند. سلوک سالکان، چون شکار شکارچیان است، منتها نه شکار دیگری که شکار خود. او اینگونه طمع، حسد، خودخواهی، تکبر و منیّت را شکار کرده و از شرّشان خلاص می شود.
مسعود ریاعی