تمام زندگی زمینی این است؛ دانه ای باید در وجود آدمی کاشته شود. این دانه کلمه ی خداست. زنده است و زندگی بخش. میتوانی آن را کلمه ی توحید بنامی. چنین کلمه ای وقتی در زمین ایمان کاشته شود، و از آن مراقبت شود، آدمی “رَست” “کار”، می شود، یعنی از درون می روید و وجودی حقیقی می یابد. این دانه در زمین کفر و انکار، تبدیل به عذاب می شود زیرا سنخیتی با عالَم کثرت ندارد و از جنس آن نیست. تمام داستان حیات، یک کشاورزی کاربردی و باطنی است. چنین وجه زنده و پویایی را بارها در قرآن دیده ام و میدانم از چه سخن می گویم. یک صحنه ی پر هیجانِ کِشت و کار باطنی، که در عین حال صحنه ی کارزار مرگ و زندگی نیز هست. تمام نیروهای مخرّبی که در قرآن نام برده شده اند، به مثابه ی نابودکنندگان کشتزارهای الوهیّت اند، همچنانکه تمامی نیروهای آبادکننده، به مثابه ی باغبانان الهی اند. اینجا بدون شک مزرعه ی آخرت است، نه به معنای استعاری آن، بلکه به معنای واقعی کلمه. اینجا چیزی واقعی کاشته می شود، چیزی از جنس وجود که محصولش برای عالَم دیگر که مماس با این عالَم است، بسیار حیاتی و کاربردی است. این بدان معناست که این مزرعه، آنچنان که بسیاری فکر کرده اند، یک تمثیل ادبی نیست، بلکه از جنس واقع است. قدر زندگیِ زمینی ات را بدان، تسلیم محض باش، تا دانه ات که در فطرتت نهاده شده، به نیکی بروید و رستگار شوی. تو برای جهان کثرت خلق نشده ای. باغ ملکوتی تو، در دانه ی الهی ات نهفته است.
مسعود ریاعی