یک “سالک واصِل” تمام همّ و غمّش اینست که هر آنچه را که تاکنون از هستی گرفته است، جبران کند. او گرفتار یک تسویه حساب بزرگ می شود. پس شروع میکند به بخشیدن! تمام آگاهی هایش را، تمام اعمالش را، بود و نبودش را، همه را تقدیم هستِ هستی ساز می کند. او با “یک صفر شدن” از روزنه عبور می کند! و خود را در الوهیّت خویش غرق می نماید. آنگاه او هست همانکه هست.
مسعود ریاعی