مرغی است به نام آگاهی. بالهای این مرغ چنان وسیع است که شرق و غرب عالَم را فرا گرفته است. غذای این مرغ، جز آگاهی نیست. مگر نمی بینی که انسانهای مرده چون جسدی خشکیده به گوشه ای می افتند؟! او آگاهی شان را مکیده است! اگر خودخواهی را کنار بگذاری و تسلیم وار برخورد کنی، می توانی پیش از مرگ، با این مرغ بزرگ به توافق برسی. تو آگاهی ات را تقدیم کنی، و او حیاتش را هدیه دهد. اینگونه تو هم به حیات رسیده ای هم به آگاهی. زیرا حیات با او جز حیاتی آگاهانه نیست.
مسعود ریاعی