گذشته ی شخصی فقط به این درد می خورد که درسش را بگیری و دورش بیندازی. اگر سالکان موظفند که گذشته شان را یکبار با دقت مرور کنند، برای آن است که خود را از آن رها کنند، نه اینکه آن را بِپَروَرَند تا همواره جلوی چشمشان باشد. مرور گذشته برای یک سالک، به معنای آزادسازی بخشی از انرژی ای است که او در بعضی از اتفاقات بجا گذاشته است. هر واقعه ای در گذشته، که ذهن تو هنوز درگیر آن باشد نشانه ی آن است که بخشی از انرژیِ وجودیِ تو، در دام آن اتفاق است. و تو باید با “مشاهده” ی بی قضاوت آن، انرژی به دام افتاده ات را باز پس گیری، و خودت را آزاد کنی، تا به کلی بی گذشته شوی. یک سالکِ پاکباخته، از منظر شخصی، بی گذشته است. زیرا پرونده ی ذهنی اش را سوزانده است. چون تیری که از کمان رها شده، خود را از بند گذشته خلاص نموده است. این انسانهای دربند اند که هر آن خاطرات گذشته از جلوی چشمانشان رژه می رود. این آنهایند که پیوسته اسیر گذشته اند. این آنهایند که همواره خاطرات شان بر آنها فرمان می رانَد و جهت زندگی شان را تعیین می کند. آنکه اسیر گذشته است در خواب است، هیچگاه در زمان و مکان درست نیست، نمی تواند باشد، زیرا در حال نیست، و زندگی واقعی تنها در حال است که جریان دارد.
مسعود ریاعی