photo_2017-09-24_09-26-33photo_2017-09-24_09-26-33photo_2017-09-24_09-26-33photo_2017-09-24_09-26-33
    • مقالات
    • نکات قرآنی
    • ترجمه صوتی و تصویری قرآن
    • نکات قرآنی صوتی
    • مقالات صوتی
    • مطالب گونه گون
    • تماس با ما
    0

    $0.00

      خانه ای بر صخره
      اکتبر 16, 2017
      حدیث بصیرت
      اکتبر 16, 2017

      حکایتی از عشق

      اکتبر 16, 2017

      در افسانه های قدیم آورده اند که حکیمی فرزانه در غزنه مجلس داشت. مجلسی پر شور و چنان گرم که چون هفته ای یکبار به سخن می نشست، تمامی اهل شهر کار و بار خود را رها می کردند و به وعظش می نشستند. القصه هر کس نیز که چیزی گم کرده بود، فرصت را مغتنم می شمرد و به آن مجلس می آمد و از جماعت، گمشده اش را پرس و جو می نمود. و لطیف تر آنکه پیدا هم می شد. روزی کسی خرش را گم کرده بود و سراسیمه به مجلس آمد و به امید یافتن، پرسان پرسان نشان خرش را به این و آن می گفت. اما کسی از گمشده اش خبر نداشت. حکیم که از هیاهو ماجرا را دریافت، به ناگاه قصه ی عشق را آغاز کرد که؛
      “آنکه به عشق رَوَد، پنهان و آشکار، یکسان بر او نمایان! در منظر عشق آنچه هست پیدایی است! و نَسَزد آدمی را که عاشق نَبُوَد اگر چه به اهل و عیال! آنکه عشق یافت، گمشده را یافته است! و ندانم و نشناسم انسانی را بی عشق”! در همین حین، مردی به ظاهر وجیه برخاست و به طعنه حکیم را گفت؛ ای حکیم، من نه عاشقم و نه عاشقم شده ام و نه اهل عشقم!
      حکیم نگاهی به مردِ خر گم کرده کرد و بی پروا گفت؛ افسارت را بیار و بجای خَرَت، این حیوان را ببر!

      Share
      2

      Related posts

      مارس 21, 2023

      “فقط دیدن”


      Read more
      مارس 21, 2023

      “انسان واقعی”


      Read more
      مارس 21, 2023

      “تناسخ‌های اخلاقی”


      Read more

      جستجو

      ✕

      آخرین مطالب

      • “فقط دیدن”
      • نکات قرآنی 759
      • “انسان واقعی”
      • “یک تمرین مجرَّب در مراقبه”
      • “ضربهٔ رحمت”

      دسته‌ها

      بایگانی

      2016@ All rights reserved for www.masoudriaei.com
        0

        $0.00

          ✕

          ورود

          گذرواژه خود را فراموش کرده اید؟