برخی خدا را چنان افراط گونه “تنزیه” می کنند که نمی دانند با این کارشان، خداوند را کاملاً بی ارتباط با این جهان کرده اند، و بالعکس برخی چنان او را “تشبیه” می کنند که خدا را در حد بت و سنگ و چوب پایین می آورند. ای دوست، وقتی خدا را چنان تنزیه کنی و چنان دور از هر چیز بپنداری، در واقع تو با این کار، او را محدود کرده ای، با زبان بی زبانی گفته ای که اینجا و اکنون نیست. پس به “تعطیل” در آورده ای. آن را به خدایی بی کاره تبدیل کرده ای، که هیچ ربطی به این جهان ندارد. و این خدا نیست. چه وقتی ارتباطی نداشته باشد، نجات بخش هم نخواهد بود. یک سالک نه به مکتب “تعطیل” می رود و نه مکتب “تشبیه”. خدا نزد او نزدیکترین است و در عین حال هیچکدام از اشیاء و پدیده ها نیست. بقول امام علی(ع): “مَعَ کُلِّ شَیءِِ لا مُقارِنَةِ وَ غَیرُ کُلِّ شَیءِِ لا بِمُزایِلَةِ” با هر چیزی است و نه مثل آن، و غیر هر چیزی است و نه دور از آن. این مهم برای ذهن معمول قابل فهم نیست، زیرا خدای یگانه جایگاهی خاص و یگانه دارد. حال آنکه “تعطیل” و “تشبیه” از بافته های ذهنی اند. با ذهنت سراغ خدا نرو، به جایی نمی رسی. خداشناسی، دل می خواهد. چه جایگاه او قلب مومن است و معرفتش، معرفتی شهودی است. خدا را تنها با خدا می توان معرفت یافت همچنانکه خورشید را با خورشید. تو با ایمانی یقینی است که آن به آن حضورش را دریافت می کنی. بافته های ذهنی جز اینکه تو را از آن سرچشمه ی ازلی حیات و آگاهی، دور کنند، خدمتی به تو نخواهند نمود.
مسعود ریاعی