در سلوک، هر “آگاهی”، دریچه ای است که به جهانی متناسب با خودش گشوده می شود. جهانی که میتواند با جهانهای دیگری که از آگاهی هایی از نوع دیگر شکل گرفته اند، متفاوت باشد. اگر گزارشِ طریقت ها را گوناگون می بینی و سخنان اصحابشان را مشتّت، به همین سبب است. آنها هر کدام از دریچه ای به عالَمی رفته اند. لذا یک سالک حق، اگر بخواهد به “حقیقت محض” واصِل شود باید مطلق اندیشی را از خود دور کند. به هر عالم روحی که وارد شد، آن را مطلق نپندارد، بلکه آن را بفهمد و بگذرد. و پیوسته به خود یادآور شود؛ که همواره نادانسته هایش نسبت به اندک دانسته اش، غیر قابل قیاس است. و حقیقة الحقایق، همواره فراتر از درک اوست. چنین سالکی در هر عالَمی که سیر کند و از هر سطح آگاهی که برخوردار باشد، هیچگاه دست به قضاوت و نتیجه گیری نهایی نمی آلاید. بلکه آن به آن با “مشاهده” خویش، عوالم مختلف را فهم می کند و می گذرد. اگر سالکی این نکته را بخوبی بگیرد و عمل کند، در هیچ عالَمی اسیر نمی شود و به بیگاری نمی رود. چنین سالک آزادی برازنده ی لفظ “مُخلَص” است.
مسعود ریاعی