اگر برای درک “حقیقت محض” با قاعده ی “نه این و نه آن” سیر کنی، به “خلأ” می رسی. بسیاری اینجا ناامید می شوند و به زندگی ذهنی پیشین شان باز میگردند. زیرا انتظار “خلأ” را ندارند، و از اول بدنبال چیزهای عجیب و شگفت آمده بودند. اما یک سالک مبارز به آن شیرجه می زند. زیرا می داند این “خلأ” چونان یک برزخ است و هر حقیقتی در پس آن نهفته است. و چون ذهنش کاملاً بی برداشت و در کیفیت تسلیم است، بی آنکه بخواهد لحظه به لحظه از بالاترین و لطیف ترین آگاهی ها برخوردار می شود. و جهان آرام آرام آن وجه فراذهنی اش را به او نشان خواهد داد. در اینجا او به حوزه ی توکّل مطلق در آمده است. و بی آنکه بدنبال تحلیل و توضیح چیزی باشد، و بی آنکه از مرگ بترسد، با تمام وجود در جریان هستی شناور است. به چنین سالکی “متوکّل” گویند. پس “متوکّل” آن نیست که فقط موقع گرفتاری ها حرف از توکّل می زند. آن “توکّل” عامه است. بدان که آیه ی “وَعَلَی اللهِ فَلیَتَوَکَّلِ المُتُوَکّلُونَ”، اصحاب خود را دارد. کسانی که به کل دست از اختیار خود شسته اند و در هر موقعیتی از خدا راضی اند. و بدان که توکل فقط بر “زنده” است، بر “حیّ” است، و با این توکل است که قدرت های درون یکی یکی سر از تخم بر آورده به ظهور خواهند رسید.
مسعود ریاعی