دو نگاه کاملاً متمایز در باره تاریخ وجود دارد. یکی نگاه معمول است که نگاهی خطی به تاریخ است، یعنی ماجراهایش را در بستر زمان دنبال می کند. و نمونه ی آن، تواریخ مردمان و پادشاهان و کی آمد و کی رفت و چه کرد و چه شد و کجا رفت است. که این تاریخ ظاهری، مشتی تعریف و تحلیل ذهنی است و از منظر حکیم، بیش از یک لایه ی لعابدار سطحی نیست. و دیگری “تاریخ حقیقی” است که بافت هستی را دنبال می کند. که کاربردی و آفریننده است. در این تاریخ، خردمندِ فرزانه در می یابد که چگونه در هر دوره، کلمه، آگاهی می شود و آگاهی، تبدیل به انرژی، و انرژی چگونه پدیده ها را ظهور می بخشد و به کدام سو جریان هستی را سوق می دهد. فهم تاریخ حقیقی، و دخل و تصرف در آن، کار حکمای الهی است، که خود پیچیده در اسرار است.
مسعود ریاعی