حتی یک آیه در قرآن نمی یابی که بگوید، به خدا و پیامبران، اعتقاد داشته باشید، آنجا سخن از “ایمان” است نه اعتقاد. فعل قرآن، “ءامِنُوا” است نه “اِعتَقِدُوا”.
پس موُمن باش و عقیده مند مباش، زیرا؛
با موُمن، احساس “امنیت” می کنی، با معتقد احساس خطر
موُمن، آزاد و آسان گیر است – معتقد، فضول و سخت گیر
موُمن، دریا دل و بی تضاد است – معتقد، پر از حد و مرز و غرق در تضاد
موُمن، یار مردم است – معتقد، مزاحم شان
موُمن، هشیار است – معتقد، وسواس
موُمن، همه جا احساس امنیت می کند – معتقد، فقط در جمع خودشان
موُمن، نشاط می آورد و آرامش می دهد – معتقد، می ترساند و اضطراب می بخشد
موُمن، از حق همه می گوید – معتقد، از حق خودی
موُمن، خود را تسلیم کرده است – معتقد، تحمیل
خدای موُمن، ارحم الراحمین است – خدای معتقد، ذهنیاتش
موُمن، کتاب خدا را می خواند برای رهایی – معتقد، می خواند تا آیه ای بر علیه کسی بیابد
موُمن، از عقیده مندی بدور است – معتقد، از ایمان
موُمن، همیشه “اکنون و اینجا” ست – معتقد، در توهّم
موُمن، حقیقت گراست – معتقد، آرمان گرا
بهشت موُمن، در “حال” است – بهشت معتقد، قرار است که بیاید
پیامبر موُمن، “رحمهُُ للعالمین” است – پیامبر معتقد، یکی شبیه خودش
اندیشه ی موُمن، تمامیّت زندگی است – دغدغه ی معتقد، ظاهر آن
موُمن، در اختیار حق است – معتقد، در اختیار احساساتش
موُمن، ذهنش را نرم و پذیرا کرده است – معتقد، ذهنش را تیز و آماده ی حمله
نیروی موُمن، حکمت اش است – نیروی معتقد، زورگویی اش
مدینه فاضله ی موُمن، قلب خودش است که عرش رحمان است – مدینه فاضله ی معتقد، چیره شدن بر این و آن.
از “عقیده”، داعش زاده می شود، و از “ایمان”، حافظ و مولوی و میرفندرسکی …
قُل لَم تُوُمِنُوا وَ لکِن قُولُوا اَسلَمنَا وَ لَمَّا یَدخُلِ الاِیمانُ فِی قُلُوبِکُم ( بگو؛ شما ایمان نیاورده اید بلکه بگویید اسلام آورده ایم، زیرا هنوز ایمان به قلب های شما وارد نگشته است!)
بر گرفته از کتاب “کلمات بارانی”