روزی دوستی مرا پرسید؛ اندیشه ی برتر چیست؟! کدام اندیشه را میتوان برتر نامید؟!
بی تردید گفتمش؛ اندیشه ی برتر، رها بودن از همه ی اندیشه هاست. گذر از همه ی قالب هاست. اندیشه ی برتر، بی قالبی است. خلاصی از حصار منطق صوری است. عین آزادی است. اندیشه ی برتر، توانایی مشاهده ی همه ی اندیشه ها تا محو آنهاست. اندیشه ی برتر، خودِ عمل است، عین نتیجه است، وحدت ناب است. اندیشه ی برتر، وصل به “مطلق” است. بِلا حدود است، پهنایش وسیع تر از آسمانها و زمین است. اندیشه ی برتر، آگاه شدن و گذشتن است. یک مشاهده ی ناب است. نگاه بی قضاوت است. اندیشه ی برتر، پذیرش جریان هستی است. رام و تسلیم بودن است. چون آب، نرمی را پذیرفتن است. چون نی یی تو خالی، مجرای حق شدن است. اندیشه ی برتر، همان اندیشه متعالی است. یک اندیشه ی زنده است. بهره مندی از آگاهیِ الهی است. آزادپرور و خلاق است. گشاینده ی غل ها و زنجیر هاست. اندیشه ی برتر، از جنس فکر نیست، منبعث از ذهن نیست. از جنس نور است. منبعث از “فطرت الله” است. از مقوله ی تصوّر و تصدیق نیست، از عالَم ایمان و یقین است. اندیشه ی برتر، بودن در حال است. اکنون و اینجا را فهیمانه دریافتن است. خودِ آگاهی است. اندیشه ی برتر، تجلّیِ کل است. همان کل است که عین عشق است. بی چهارچوبه و بی آئین نامه است. باز است. اندیشه ی برتر، از آنِ متفکران نیست، از آنِ “اُولِی الاَلباب” است. و “اُولِی الاَلباب”، همان مغز خورانند.
“انديشه برتر”
برگرفته از كتاب “كلمات باراني”