دوست اهل هنری مرا پرسید؛ “عقل فعال” چیست؟! خواستم بگویم، همان “عقل دهم” حکماء است، گفتم الآن می پرسد، عقل دهم کدام است! خواستم بگویم، همان “روح اعظم” است، دیدم کار را سخت تر می کنم. خواستم بگویم، “جبرئیل” است، یا “دَئِنا” است، دیدم اینگونه مشکلش را حل نمی کنم. رفتم که بگویم، آن “طباع تام” است، باز دیدم بر پیچیدگی اوضاع می افزایم… به ناگاه گفتم، “سیمرغ” است!… خدا را شکر که این با روحیه هنرمندانه او سازگار افتاد و ساکتش کرد. و آنگاه “صفات سیمرغ” به نقل از شیخ اشراق بارید:
* صفیرش، خفتگان را بیدار می کند
* جایگاهش کوه قاف است
* صفیر او به همه کس میرسد
* همه با وی اند و بیشتر بی وی اند
* سایه ی او علاج تشنگی و دق است
* رنگهای مختلف را زایل می کند
* بی جنبش پرواز می کند و بی پر می پرد
* بی قطع اماکن، نزدیک می شود
* همه ی نقش ها از اوست و او خود بی رنگ است
* آشیان او در مشرق است و مغرب از او خالی نیست
* همه بدو مشغول و او از همه فارغ
* همه از او پُر، و او از همه خالی
* همه ی علوم، از صفیر او استخراج می شود
* سازهای عجیب مثل ارغنون، از صدای اوست که بارز می شوند
* غذای او آتش است
و آنگاه با آنکه می دانستم روح کلام را گرفته است، گفتم، فهمیدی؟! گفت روحم فهمید اما ذهنم هنوز دربدر است. گفتمش این نشانه ی خوبی است، بگذار دربدر شود، چه همان روح، تو را کفایت می کند.
مسعود ریاعی