آزادی، رها بودن از هر قید و بند است. و تنها کسی که مطلقاً از هر قید و بندی رهاست، خداست. این اوست که آزاد مطلق است. و این خداست. خدایی جز خدای آزاد نمی شناسم. نیست که بشناسم. پس جز خدای آزاد را بنده نیستم. زیرا خدایی جز او وجود ندارد. “مطلق”، رهاست. آزادِ آزاد است. ” فَعّالُُ لِما یَشاء” است. آزادی، عین ذات اوست. آزادگی، اخلاق اوست. “و تَخَلّقُوا بِاَخلاقِ الله”، خود را به اخلاق الهی آراسته کنید”. شبیه خالقتان شوید. چه هر که را بپرستی، شبیه او خواهی شد. خدای آزاد را بنده باش تا رنگ و بوی آزادی بگیری. تا برخوردار شوی. این خدای آزاد است که توانایی آزاد کردن را دارد. این فقط اوست که رهاننده است. که را می پرستی، رو سوی که کرده ای، در بند چه ای؟! ” مطلق” را رها کرده ای و “مقیّد” را گرفته ای؟! آزادی مقدس را دریاب و جز به آن راضی نشو. از بندگیِ هر تعلّقی رها شو، تا به بندگیِ خدای آزاد در آیی. این آزادی، نهایت پاکیزگی است. به دور از هر آلودگی است. یک حیات واقعی است. این آزادی، جوهره ی هستی است. برای همین است که اهانت به آزادی را، اهانت مستقیم به الوهیت می دانم. اهانتی که نابخشودنی است…