photo_2017-09-24_09-26-33photo_2017-09-24_09-26-33photo_2017-09-24_09-26-33photo_2017-09-24_09-26-33
    • مقالات
    • نکات قرآنی
    • ترجمه صوتی و تصویری قرآن
    • نکات قرآنی صوتی
    • مقالات صوتی
    • مطالب گونه گون
    • تماس با ما
    0

    $0.00

      عالی و اعلی
      سپتامبر 18, 2016
      ذکر حمد
      سپتامبر 25, 2016

      ذکر سبحان

      سپتامبر 19, 2016

      سبحان الله  –

      با ذکر “سبحان” باید خود را از هر “تعلّق” آزاد کنی. زیرا ورود به این مقام، با کوله باری از داشته ها و دانسته ها و خواسته ها، میسر نیست.

      “سبحان” آنکه را گویند که پاک و مبراست. در بند هیچ تعلقی نیست. آزاد و رهاست و آلودگی از هیچ سو بدان راه ندارد.

      پاک آنگاه معنا می یابد که «خلوص» به مطلقیّت خویش رسیده باشد. یک «نه چیز» محض. چونان یک خلأ مقدس.

      اینجا وادی «بی ذهنی» و «بی عملی» است. و بی ذهنی و بی عملی آنگاه شکل می گیرد که تو «بی خواهش» باشی زیرا در این مقام هر چیزی آلوده کننده است. حتی هیچ رنگ و نوری نباید حضور داشته باشد. زیرا در «سبحان» همه چیز محو شدنی است. اینجا وادی «مقدس» است و نباید با کفش تعلّقات بدان وارد شد. مادی یا معنوی فرقی نمی کند.

      در «حقیقت محض»، هیچ چیز جز حقیقت محض ، نمی تواند حضور داشته باشد. اینجا وادی «اسم» و «صفت» نیست. اسماء و صفات مرتبه دیگری دارند. اینجا کُنه هستی و ذات آن است. برای ورود به آن باید خود را از هر چیز خالی کنی، لباس هر تعلقی را بدرآوری، معلومات و یافته های گذشته ات را چون برگ خزان بر زمین فرو ریزی و با یک خلاء همه جانبه به ملکوت سبحان وارد گردی. جز این باشد ذکر سبحان تو، از مرز زبان فراتر نرفته است.

      حقیقت اینست که شرح سبحان در بی شرحی است. چون تو درباره «چیز» سخن نمی گوئی. «نه چیز» را چگونه میتوان به شرح نشست؟! در اینجا «هیچ» به معنای «نه چیز» ارزش می یابد، تقدس یافته و مرکز و منشأ با ثبات تمامی خیرات می گردد. اینجا «هیچ» به معنای پوچ و بی ثمر نیست. بلکه مفهومی است شهودی که عقل جزئی بدان راه نمی یابد. «ثابتی» است که چیزها در آن تأثیر نمی گذارند و خود منشأ اثر است. “سبحان”، بی نیازی است. بی نیازی از همه «چیزها». پس با معلوماتت به سراغ «سبحان» نرو. آنچه خوانده ای و دانسته ای را بدور بریز. از «چیزها» دور شو. آنقدر که همه ی پیش ذهنی هایت به فراموشی سپرده شود و خالی از هر «دانسته» و «دانستگی» گردی. که چون این شود، معنای سبحان در وجودت شکوفا می شود. آن هم بی حرف و نقل. و تو از بند واژه ها آزاد می شوی، رها می شوی و پاک و خُلَّص در حقیقت محض «شناور» می گردی.

      ذکر سبحان، مردنِ قبل از مرگ توست. سالک با «سبحان» که چیزی را نمی پذیرد، خواهد مرد. زیرا در سبحان، «من ها» و «منیّت ها» راه نمی یابند. آنجا هر ذهنیتی فرو می ریزد و هر چیزی در «نه چیز» او محو می گردد.

      سبحان، ذکر شروع «تسبیحات اربعه» است. اینجا مصداق «مُوتُوا قَبلَ أن تَمُوتُوا»1 است. با این ذکر، آنچه منیّت تو را شکل داده، آنچه تو با آن شناخته می شوی، همگی فرو می ریزند. تو در این ذکر، منفعلی- فاعل نیستی. پذیرنده و باز و رهایی. اینجا جایی نیست که تو به خود فکر کنی زیرا نه خودی در کار است و نه فکری. فکر متعلق به گذشته و یا در اندیشه آینده است. حال آنکه سبحان، ذکر «حال» است.

      سبحان، نه مثبت است نه منفی، نه مذکر است نه مؤنث. سبحان فراتر از مثبت و منفی و مذکر و مؤنث است. چون نقطه ای اسراری که به وصف نمی آید. او دامان خویش را از مثبت و منفی، مذکر و مؤنث کنار کشیده و بر فراز همه در قله ای مه گرفته در اوج نشسته است. او به هیچکدام آلوده نیست، منزّه و مبرّاست. او یک بی نیاز مطلق است. خوب و بد، بزرگ و کوچک، بالا و پائین، نرم و سخت، این و آن، … همه بعد از او معنا گرفته اند. او را با این مقولات چکار!

      سبحان، با خویش و در خویش، غنی است. غنای او، بی نیازی است. ثروت او همین «نه چیز» است که هر «چیزی» را حل می کند. سبحان، هم شروع است هم پایان، «کُلُّ شَیءٍ هالکٌ اِلاّ وَجهَهُ»2 این چرخه از او آغاز و به او ختم می گردد.

      در سبحان، نه گناه راه دارد نه ثواب، اینها به مادون او متعلق است.

      این “پاکی”، فراتر از ثواب و گناه است. ثواب و گناه، دارای کیفیّت های خویش اند حال آنکه «سبحان»، فراتر از هر کیفیّتی است. کیفیّت و کمّیت هر دو بیرون از «سبحان» است. او حتی به کیفیّت و کمیّت نیز آلوده نیست. پاک و مبرّاست. مطلقاً پاک و مبرّاست. برتری ناب او در این است که او حتی آلوده به چیزهای خوب هم نمی شود و همواره بر فراز مصادیق خوب و بد قرار گرفته است، این بر فراز بودن به اسم “خیر” تجلّی می یابد. و “خیر” به ذات خویش معنایی رازگونه دارد. “خیر” در اینجا به معنای خوب در برابر بد نیست؛ بلکه “خوبترین” است که بر فراز خوب و بد است. این “خیر” همان “اَبقَی” است که از “هر چیزی” ماندگارتر است. «وَ اللهُ خَیرٌ وَ أبقَی».

      پس سئوال از چیستی اش، یک سئوال بی معناست. سئوال «چگونگی» و «چیستی» مربوط به «نه چیز» نیست، جز این باشد “نه چیز” نیست.

      سبحان، “آزاد” است زیرا آنکه در بند هیچ تعلّقی نباشد معنایش همین است. سبحان هدفی را دنبال نمی کند. هدف خودِ اوست زیرا آنکه هدفی در کارش باشد خود را در بند آن هدف کرده است. و «سبحان» در بند نیست. او رها از هر بندی است. مفهوم مطلق “آزادی” را در “سبحان” باید یافت.

      آنکه سبحان را به هر وصفی توصیف کند به واقع خود را به شرک آلوده است. زیرا او به هیچ وصفی در نمی آید. هیچ حدی برایش ترسیم شدنی نیست و هیج أجلی برایش به شمارش در نمی آید. او از همه اینها و جز اینها، پاک و مبرّاست. حتی همین شرح را در بی شرحی دریاب! او را معنا نکن. بگذار چون راز به سینه ات در آید. برای معنا کردن «بی واژه گی» بدنبال واژه مگرد. آن را «بسیط» پذیرا شو.

      چون «سبحان» تو را در تماس خویش گیرد، «تسبیحات اربعه» آغاز گشته است. “سبحان الله والحمدلله و لا إله إلا الله والله اکبر”. هر سه ذکرِ دیگر، هر کدام به نوعی تفسیر «سبحان» است. برای همین، نام این ذکر ”تسبیحات اربعه ” است. مقامِ جمع است. یعنی آن سه دیگر نیز به “تسبیح” شناخته می شوند.

      سبحان را در «بی ذهنی» بفهم و در «بی عملی» دریاب. نه تعریفش کن و نه محدودش. بلکه دریافتش کن. که چون این کنی «الحمدلله» در اوج، به شکوفایی قد عَلَم می کند. زیرا تو راز را “دریافته ای” و این خود بزرگترین «سپاس» است.

      انسان آنگاه که ذهن تاریک اندیش را متوقف میکند، به سکونی مقدس دست می یابد؛ او با این کار خود را در برابر حقیقت محض، آگاهانه «منفعل» می سازد. و اجازه میدهد تا نیروهای “حق” در وجودش «فعال» شده و قائم به امور او گردند. این همان چیزی است که در اصطلاح به آن «مراقبه» گویند. و هر چه عمیق تر شود، لذت و برخورداری وافرتری خواهد داشت.

      تو نمیتوانی با داشته ها و ذهنیت ها و خواسته های جوراجور در “سبحان” شناور شوی و برخوردار گردی. این پاکی از خود «ذاکر» باید آغاز گردد. این «نه چیز» مقدّس، باید از تو شروع شود جز این باشد اصل هماهنگی رعایت نشده و جریان ذکر، منتفی است.

      سبحان، پاک و مبراست و از هر تعلّقی آزاد است پس فقط آزاد شدگان و خلاص شدگانِ از بندِ تعلقات را پذیراست. هنگامی که تو به قدر استعدادت، سبحان شوی، به همان اندازه از ذکر «سبحان الله» بهره مند می گردی. و لذت پاکی و مبرا بودن را به تجربه می نشینی. تجربه ای که به کلام و وصف نمی آید بلکه یک دریافت مقدس است. دریافتی که خاص توست. و این یک تعامل دو سویه است که بین «ذاکر» و «مذکور» با حلقه «ذکر» برقرار شده است.

      برای نیل به سبحان، باید تزکیه کرد. و تزکیه کردن، جاروب کردن است. تخلیه است. پاک شدن از تمامی زباله های ذهنی و عادات و شرطی شدگی هاست. تا «خالی» نشوی، پُر شدن امکانپذیر نیست.

      آزادی و حریّت معنوی را در «سبحان» باید جستجو کرد. اصلاً مقرّ آزادی همین جاست. زیرا اینجا وادی «بی خواهشی» است. در «سبحان» تو در اندیشه خود نیستی، هستی در اندیشه توست. این کارِ نیروهای آسمانی است. آنها در اندیشه کسی هستند که او در اندیشه خود نیست. پس تو با ورودت به حوزه ی سبحان، دیگر نیازی به تدبیر بشری نداری. تو در «سبحان» آزادی و این آسمان است که باید در کار رتق و فتق امور تو باشد. «وَ فِی السَّماءِ رزِقُکُم وَ ما تُوعَدونَ»3 آن هم بی آنکه بدانی یا حتی طلب کنی! در «مراقبه» ی اصیل، هر خواسته ای آلوده کننده است. هر داشته ای مزاحم است. هر آرزویی، غل و زنجیر است. تو باید از همه اینها رها شوی و در هستی شناور گردی زیرا “سبحان” ریشه در شناوری نیز دارد. اینجا اوج قله آزادی است. تو حتی از آگاهیهای خود نیز رها گشته ای زیرا آگاهی در اینجا یک آگاهی برتر و وصف ناشدنی است. و از سنخ آگاهیها و یافته های گذشته نیست.

      در ذکر «سبحان» پر از روزی است، آنگاه که در اندیشه روزی نباشی. در ذکر «سبحان» پر از نجات است آنگاه که دست اندرکار طرح نجاتی نباشی. در ذکر «سبحان» واژه های «باخت» و «بن بست» و «چه کنم» وجود ندارد. تو یک برنده واقعی هستی.

      اینجا باید خود را از “نام ها” رها کنی و در “بی نامی” غرقه شوی. در این مقام نام ها چون “دام ها” عمل می کنند. جویای نام بودن، شناوری در ذکر سبحان نیست. فهم این نکته اساس کار است.

      در ذکر سبحان «قیامت» است. واقعاً قیامت است. تمام رنگ و لعاب ها از بین می روند. گویی یک تسویه حساب کامل صورت پذیرفته است. پاکِ پاک، منزه از هر چیز و هر تعلق. با این ذکر، زمین وجود می لرزد و ستارگان ناپدید می شوند. تنها حقیقتی است فرادست.

      در «سبحان» رؤیا و رؤیا بینی محو میشوند. پس با “رؤیا بینی” نیز با همه لطافت اش خداحافظی باید کرد. وقتی ذهنِ تو نباشد “سبحان” آنجاست. رؤیابینی مربوط به طبقات پایین تر است. حال آنکه ما از مرحله ای سخن می گوئیم که نامی بر آن مترتب نیست.

      تو با ذکر «سبحان» یک «خلأ مقدس» را باز یافته ای. در سبحان «چیزی» نیست که آن را آلوده کند حتی خودت! پس خداحافظ، ای برد و باخت، ای ثواب و عِقاب، ای دنیا و آخرت. خداحافظ بهشت و جهنم. بدورد کثرت.

      «سبحان»، همان عظمت «نامتجلی» است حال آنکه اسماء از «تجلیات» اند. «سبحان»، هسته مرکزی و جوهره وجود است پس اسم ها و اشاره ها پس از اوست.

      این جایگاه، «ثابت» است. «ساکن» است. هر متحرکی از درون آرزوی این ثبات و آرامش را دارد. پس این سکون و آرامش دارای «جاذبه» ای شگرف نیز هست. ذکر «سبحان» ذکر آرامش حقیقی است. با ورود به سبحان، تمامی درد و رنج ها که ریشه در خواهش ها و آرزوها دارند پا به فرار می گذارند.

      ذکر سبحان، ذکر «آگاهی خالص» است.

      در “سبحان”، «مرگ» راه ندارد. آنجا که «چیزی» نیست که بخواهد نابود شود. آن «ورای زندگی» است. مرگ و زندگی هر دو مادون اویند.

      طی الارض و طی السماء، بدون «سبحان» امکانپذیر نیست. «سُبحانَ الذّی أَسری بِعَبدِه»4. تو نمیتوانی «چیز» باشی و بی اصطکاک از میان «چیزها» عبور کنی. این خلاف قانون طبیعت خداست. اما «نه چیز» به سادگی می گذرد. آنگاه که تمام منیّت و طول و عرضش، تمام انانیّت و سنگینی اش فرو ریخت، تو سیالی، رونده ای. زیرا «نبودنِ من» را مرکب خویش کرده ای.

      رمز و راز طی الارض و معراج را باید در «سبحانِ» اول آیه جست. اوست که این کار را می کند. فاعل ماجرا آنست که «سبحان» است.

      تمام هستی و پدیده ها دریافته اند، این سبحان است که «ثابت» و “نه چیز” است. زیرا «چیز» نمی تواند «ثابت» باشد. آنها فهمیده اند که مرکز کارها و تحرکات کجاست. و از این روست که آنچه در آسمانها و زمین و حتی مابین آنهاست، تسبیح گوی اوست.

      پس خوب میدانند هر صبح و شام چه کنند «یُسَبِحُ للهِ ما فِی السَمواتِ وَ ما فِی الاَرضِ5». «سبحان» همان وجه «نامتجلی» است که زیر بنای تمام «تجلیات» است.

      در «سبحان» بحث نور و ظلمت منتفی است. اینجا حتی نور نیز حجاب است. آنگاه که «حجاب نورانی» برداشته شود همین جاست. تو بدنبال نور و بُراق نیز نباید باشی. صاحب نور را دریاب. منشأ نور کجاست؟!

      او مبدأ و معاد است. “همه چیز” از اوست و خود «چیز» نیست. همه تسلیم اویند. راهی جز تسلیم نیست. «کُرهاً او طَوعاً»6 سبحان الله.

      برای نیل به خدای سبحان، باید از خلل و فرج های هستی بهره برد. این سوراخ ها و شکاف ها، همان مجاری مهم اند.

      در “کلمات”، شکاف ها را دریاب، فاصله ها را بیاب تا از سد حروف بگذری. و قصدت را ورای آنها متمرکز کنی. در «صداها» به آنِ سکون و سکوت آنها توجه کن. «وقف ها» را دریاب. در «نورها» آنِ خاموشی را بیاب. مابین آمد و رفت نور را. و در “فکرها”، آنِ سکوت را. وقفه را دریاب. در مکانها، فضای خالی را. در زمانها، توقف را… اینها معابرند. با وصل آنها با فهم آنها، به حوزه نامکشوف وارد شو. رفت و آمد کن. بده و بستان داشته باش. معابر زمین و آسمان را دریاب! برای رسیدن به «نامکشوف» از نقاط «نامکشوف» بهره بگیر! «دعا» و «قصد» را از این نقاط بالا ببر! «ظهورات» آتشند. از دیواره های آتش عبور کن. مجاری را بیاب. و در حوزه سکون مستقر شو. و آرامش یاب بی هیچ خطری و حزن و اندوهی.

      ذکر “سبحان” ذکر امنیت تام است. هیچ تیری از جنس “چیز” به حوزه سبحان رسیدنی نیست. پس شیاطین از هر نوع که باشند، دست شان از ضربه زدن به تو کوتاه است. ذکر سبحان، ذکر موحدّان و یکتاپرستان است. این ذکر، تمام هستی را به تب و تاب انداخته و چون خوب ببینی به جوش و خروش واداشته است. “سبحان” را در خود شکوفا کن که عجیب راه نجاتی است. به طرفه العینی وصل می شوی.

      مسعود ریاعی (نقل از کتاب مدرسه نامتعارف)

      1- بمیرید قبل از آنکه بمیرید.

      2- هر چیز هلاک شدنی است جز وجه او.

      3 – رزق شما و آنچه به شما وعده داده شده در آسمان است.

      4- پاک و منزه است آنکه بنده اش را سیر داد.

      5- آنچه در آسمانها و زمین است تسبیح خدا را می گویند.

      6- چه بخواهند و چه نخواهند.

      Share
      9

      Related posts

      مارس 21, 2023

      نکات قرآنی 759


      Read more
      مارس 21, 2023

      “یک تمرین مجرَّب در مراقبه”


      Read more
      مارس 21, 2023

      “ضربهٔ رحمت”


      Read more

      جستجو

      ✕

      آخرین مطالب

      • “فقط دیدن”
      • نکات قرآنی 759
      • “انسان واقعی”
      • “یک تمرین مجرَّب در مراقبه”
      • “ضربهٔ رحمت”

      دسته‌ها

      بایگانی

      2016@ All rights reserved for www.masoudriaei.com
        0

        $0.00

          ✕

          ورود

          گذرواژه خود را فراموش کرده اید؟