– روزی کسی پرسید شما در کتاب کلمات بارانی در مقالهای بیان داشتهاید؛ صدا داشته باش و در جاهای دیگر گفتهاید سراپا تسلیم طرح الهی باش، این تضاد و تعارض چگونه حل شدنی است؟!
ای دوست، تضاد و تعارضی در کار نیست. انسانی که تسلیم حق است در جایی که باید سخن می گوید و در جایی که نباید سکوت می کند. او این مواقف را خوب می شناسد. نکته اینست که تسلیم نفس خودخواهانهٔ خود نباشیم. صدا داشتن به حق، خود جزوی از طرح الهی است. چیزی جدا و بیگانه نیست. مثلاً در برابر ظلم، ذاتاً نمی توان راضی و تسلیم بود. آیات و روایات بسیاری آن را مذمت کردهاند. سالک حق، قلباً از ظلم و ستم بیزار است. و این بیزاری در اندیشه و گفتار و کردارش به بهترین وجه نمایان می شود. آن که سراپا تسلیم حق است نمی تواند از ظلم و ستم راضی و خشنود باشد. این محال است. نارضایتی از ظلم خود یک مادهٔ امتحانی برای سالک است. منتها او بهترین راه مقابله را دارد. او با توسعهٔ آگاهی و ارتقاء شعور، با آن مقابله می کند. پس به خشونت دامن نمی زند. بلکه آن را آگاهانه می خشکاند. او صدایش، ارتعاش وجودش، آگاهیبخش و آبادکننده است. گشایندهٔ راه است. یک سالک باید بداند که در جریان حق، سخن گفتن و سکوت، دو روی یک سکهاند. در تضاد نیستند. واحدند. هر دو در خدمت حقاند. هر دو در جایگاه به حقشان، جزو طرح الهیاند. منتها یک سالک ابتدا باید سخن حق را یاد بگیرد. دورهای را به مراقبه و سکوت بگذراند تا بفهمد آن حرف زدنهای پیشین، جز مشتی قیل و قال نبودهاند. آن بحثها و وراجیها و مشاجرات نفسانی، کلام حق نیست. کلام حق، پس از تخلیه زبالههای ذهنی به تو القا می شود. آن پس از خالی شدن، بارز می گردد. زیرا مجرای حق شدن با تخلیه و پاکسازی درون میسر است. و آن گاه درخواهی یافت که کلام حق، زنده به حال و خودانگیخته است. این یعنی حفظکردنی و از پیش تعیینشده نیست. زنده و پویاست. و یادت باشد که مسیح(ع) به حواریونش گوشزد نمود؛ آنگاه که خواستند شما را به مؤاخذه گیرند لازم نیست از پیش جوابهای حاضر و آماده شده مهیا کنید زیرا در آن موقعیت این روح القدس است که از زبان شما سخن خواهد گفت. و این سخن حق است. ای دوست؛ سالک آنگاه که خالی شود، تازه مزهٔ کلام حق را خواهد چشید. او بعد از این تخلیه است که مجرای حق می شود.
مسعود ریاعی