“لَعَلَّکُم تَعقِلُونَ”
(باشد که تعقل کنید)!
– عقلی است بزرگ که همه چیز را در بر گرفته است. محیط بر همه چیز است. همه پدیده ها به قدر موجودیتی که دارند در پیوند با آن اند. این عقل، همچون یک شبکهٔ انرژیایی سترگ همه را در عِقال انرژیایی خود گرفته است. به خود بسته است. فرقی نمی کند که چوب و سنگ است یا حیوان و انسان، زمین است یا آسمان. منتها هر پدیده ای به قدر ظرفیت و استعدادش از آن برخوردار است. در این میان انسان انعطاف شگفتی دارد. هم می تواند مثل یک احمق زندگی کند و کمترین برخورداری را داشته باشد، و هم می تواند چنان شود که تجلّی آن گردد. این بدان معنی است که اگر هر انسانی با عشق و تسلیم ظرفیت وجودی خود را گسترش دهد، بهره مندی اش هم فزونتر می شود. یعنی عِقال هایش یکی یکی گشوده می گردد و برخورداریش از آزادی بیشتر و بیشتر می شود. تا آنجا که دگر عِقال و بندی در کار نخواهد بود زیرا او خود عقل بالفعل گشته است. از درون آگاهانه به مرکزیت هستی وصل شده است. عقول جزئی با همهٔ تفاوت هایی که دارند، همه شان زیر مجموعه های این عقل بزرگ اند. او همه شان را با نسبت های مختلف در پیوند با خود قرار داده است. این عقل بزرگ که برخی صادر اولش می خوانند، و برخی روح اعظمش می دانند، برای هر چیزی قدر و اندازه تعیین نموده و مسیری باز گذاشته که رشد و شکوفایی اش در همان است. فلذا از این منظر؛ وصل یعنی عقل بالفعل شدن. در عقل بالفعل، جدایی و دوگانگی زایل شده است.
بر گرفته از مجموعه نکات قرآنی
مسعود ریاعی