☆ خدا را داشتن، خداگونه شدن است. نمی توانی بگویی خدا با من است، اما خداگونه نباشی. این ناممکن است. کسی که خدا با اوست رنگ و بوی خدایی می گیرد. اخلاقش خدایی می شود. چنین کسی دگر نمی تواند ظلم کند، نمی تواند عشق نورزد، نمی تواند گره گشا و فتاح نباشد. کسی که می گوید خدا با من است یعنی مظهری از مظاهر او شده است. آن نادیدنی را در چهره اش می توان دید. جمله خدا با من است حاکی از یک دریافت بزرگ است و این دریافت نشانه ها دارد. اولین نشانه هایش راستی و درستی است. عشق ورزی و محبت است. مدارا کردن با خلق خداست. امانتداری و اخلاص در عمل است. آن که می گوید خدا با من است، هر جا که باشد و در هر کاری که باشد، باید رائحه ی الوهیت از او استشمام شود. خدا با من است یعنی من در بهشت خدایم. در جنَّت اویم. چنین کسی افسرده نیست. بیکار نیست. خلّاق است. هر روز در شأنی است. از نگاهش نور می بارد و از کلامش نجات. هر جا که باشد حضورش حضوری زنده و در حال است. خدا با من است یعنی من نور جهانم. روشنایی ام. تجلی رحمن و رحیم ام. خدا با من است یعنی من از اراده ام دست کشیده ام. اراده ی اوست که جاریست. خدا با من است جمله ای نیست که هر کس ادعا کند. آن اهلش را می طلبد. واصلان را. و واصلان نشانه ها دارند.
مسعود ریاعی