“وَجَدَها تَغرُبُ فِی عَینٍ حَمِئَة”
(دریافت که خورشید در آبی گِل آلود غروب می کند)!
⭐️ تو باید خورشید وجودت را از این مرداب آب و گِل بشری، همچون نیلوفری زیبا بیرون کشی! و تو می توانی، اگر بگذاری که ذوالقرنین وجودت، آن روح رونده ی بیدار، دستگیرت شود. با او شرق و غرب وجودت را بکاو. اوصاف ات را ببین و خصلت های پلید و بازدارنده ات را بشناس. و عاشقانه ذوالقرنین وجودت را در این سیر شگفت و اسراری تسلیم باش. چه تنها با عشق و تسلیم است که می توان از این مرداب آب و گِل بدر آمد. پس نورت را با اکسیر بی خواهشی و بی آرزویی از این ظلمات تیره و تار بیرون بکش و کالبد نورانی و ردای ارغوانی ات را از خداوند باز پس گیر! که این حکایت همچون “قصیدهٔ مروارید” شگفت و اسراری است!
[برای آگاهی بیشتر به متن اسطوره ای “قصیده مروارید” آمده در کتاب “مرغ قِدَم” رجوع شود]
بر گرفته از مجموعه نکات قرآنی
مسعود ریاعی