“وَ اَرسَلناهُ اِلیٰ مائةِ اَلفٍ أو یَزِیدُونَ”
(و ما او را به رسالت بسوی “مِائَة الف” یا بیشتر فرستادیم!!)
“مائة الف” را در ترجمه های معمول و ظاهری به “صد هزار” ترجمه می کنند. یعنی او را بسوی صد هزار نفر یا بیشتر فرستادیم. بسیار خب، این ترجمهٔ وجه ظاهری و ابتدایی قضیه است. اما وجهی باطنی و عمیق تر نیز در کار است که ما اکنون توجه به آن می سپاریم. پس دقت کن! “الف”، در اصل “یک” است. دانه ای توحیدی است. موجودیتی زیربنایی و اصیل در عالَم وجود است. خود حروف الف نیز در حساب ابجد “سه یک” (۱۱۱) است. یونس پیامبر آنگاه که از بطن تاریکی های جهان مادی خلاص شد، خداوند او را به سوی همه گسیل نداشت بلکه او را بسوی کسانی فرستاد که “الف” دار یعنی دارای یک و یا به تعبیری ساده تر برخوردار از دانه های توحیدی بوده اند. کسانی که در زمین وجودشان کِشت “یک” وجود دارد. همانها که در این دنیای پر از شرک، نیروهای توحید محسوب می شوند. یونس رسالتش این است که زمین وجودیِ این عدهٔ الف دارِ مستعد را بارور کند و به ثمر بنشاند. او برای همه نیامده است! بلکه کارش مشخص است و اصحاب توحیدی خود و زمینه کار خود را خوب می شناسد. وقتی وجود الف داران به نیکی به ثمر بنشیند، خیر و برکت شان برای همه جهانیان است. می توانند چون دانه های حیات بخش باران، جهانی را زنده و پویا کنند. همچنان که اگر هزار “مراقبه” گر اصیل وجود داشته باشد می توانند کُره ای را به نیکی در پوشش آگاهی های لطیف خود بگیرند. این یعنی؛ همه ی عوالم از آنها بهره مند می شوند. وقتی عده ای روشن شوند، نورشان برای همه ی عالَم است. الف داران، در قرآن بسیار مهم و در روند هستی به شدت تاثیرگذارند. در آیه ای دیگر نیز از الف داران باز سخن می گوید؛ “اَلَم تَرَ اِلَی الَّذِینَ خَرَجُوا مِن دِیارِهِم وَ هُم اُلوف…” (آیا ندیدی کسانی را که از دیارشان خارج شدند، و آنها “الوف” بودند…)! کسانی که برخوردار از “یک” های وجودی اصیل و کارآمدند. کسانی که دارای ذرات نورانی توحید اند. برخوردار از مایه ی وحدت اند. می توان قلب هایشان را “ الف” کرد. تألیف قلوب نمود. روح هایشان را یکپارچه و به وحدت رساند. الفتی انرژیایی و کارآمد ایجاد کرد. اما اکنون افتاده در تاریکی اند! از حقیقت وجودی خود خبر ندارند! و خداوند به همین “الوف” گفت؛ بمیرید و سپس زنده شان کرد! این “الف” دار بودن از منظر باطنی چنان مهم است که در آیات دیگر نیز به ملائکه نسبت داده شده است؛ مثلا آنجا که می فرماید؛ “ اَنِّی مُمِدُّکُم بِاَلفٍ مِنَ المَلائِکَةِ مُردِفِینَ” اینها نیز فرشتگانی مقتدر اند. الف اند. یکی یکی و پی در پی و به موقع به کمک سالکان می آیند. کارساز و رهاننده از رنج اند. این “الف” زیربنای هر چیزی است که در این هستی ظهور یافته است. این “یکِ” وجودی در تجزیه و ترکیبها شرکت می کند، و خلاصی به بار می آورد. کارش کیمیاگری باطنی است. حقیقت وجودی تو را به ظهور می رساند. آن جوهره ی یگانه پرست توست. ای دوست، این “یک” این “الف” ارزشمند وجودت را به شیطان نفس مسپار. با شیاطین جن و انس بر سرش معامله نکن. “یک” ات را به نیکی حفظ کن، که سرمایه ی تو در تمامی جهانها، ثمرات همین یک وجودی کارآمد است.