☆ “حق” نیاز به دفاع ندارد. “حق” نیازمند دفاع هیچکس نیست. زیرا حق، هستیِ تثبیت شده است. خود خداست. آنان که با حرارت می گویند می خواهیم از حق دفاع کنیم، نمی دانند چه می گویند. به واقع “حق” را نشناخته اند. این “حق” است که باید از بنده اش دفاع کند. “دافع” اوست. قرآن نیز همین را می گوید؛ “اِنَّ اللهَ یُدافِعُ عَن الَّذِینَ آمَنُوا”، این خداست که از اهل ایمان دفاع می کند. سالک وقتی خدا را دارد یعنی دگر هیچ نظریه و فکری ندارد. او از هیچ نظریه و فکر و خیالی دفاع نمی کند. زیرا ندارد که دفاع کند. او بی نظریه و بی طرح و بی نقشه است. و دقیقاً عامل بُردش همین است. او اسیر هیچ برداشتی نیست. با خدا بودن، رها بودن از هر فکر و خیالی است. پس ترس و دفاعی هم ندارد. از چه دفاع کند؟! سالک نه اهل تملّک است و نه اهل تصاحب. او یک ظرف خالی است. کسی است که خود را صاحب چیزی نمی داند. رهاست. تنها خدا برایش کافیست و خدا هم که نیاز به دفاع ندارد. اکنون دقت کن! شاید بپرسی پس چه کسی در مواقع ضرور دفاع می کند؟! جواب صریح و روشن است. این خودِ خداست که از طریق سالک دفاع می کند. “وَ ما رَمَیتَ اِذ رَمَیتَ وَ لکنَّ اللهَ رَمَی”! و این واقعه ی با برکت زمانی رخ می دهد که سالک خالی از هر اندیشه و برداشت و نظریه باشد. این خالی بودن، شرط قدرت نمایی الهی است. زیرا سالک در این شبکه ی عظیم در هم تنیده ی انرژیایی، نه دفاع بلد است و نه چیزی دارد که از آن دفاع کند. این را خوب بخاطر بسپار. دفاع در معنای سالکانه اش، کار خود “حق” است. این اوست که از هر طریقی بخواهد دفاع می کند. اگرچه از طریق تو باشد. “دافع” اسم خاص اوست. تو فقط عاشقانه تسلیم حق باش. تسلیم راستی و درستی باش. ای دوست، از اندیشه ی دفاع از خود بیرون بیا. این اندیشه ای نفسانی و اسارت بار است. در این وادی، بی دفاعی عین دفاع است. دریاب نکته را! این بی دفاعی، این خلأ که می گویم، خود فراخوانِ همه ی نیروهای کارآمد هستی است. و بدان؛ “آن که خود در فکر خویش است، دگر آسمان در فکر او نخواهد بود”.
مسعود ریاعی