☆ روزی کسی از سر صدق گفت: چه کنم که محتویات ذهنم را عوض کنم؟!
به او گفتم: عوض کردن؟! عوض کردن دیگر چه صیغه ای است! تو باید آنها را دور بریزی. از آنها خالی شوی. عوض کردن که راه چاره نیست. از چاله در آمدن و به چاه افتادن است. ذهن باید آزاد و رها باشد. چون شیشه ای پاک و شفاف باشد. تنها چنین ذهنی است که دریافت ها و پرداخت هایش واقعی است. ذهن روشن، چون شیشه ای بی لک و بی غبار است. بی قضاوت است. اینکه بخواهی محتویات ذهنت را با محتویات دیگری عوض کنی، دوباره خود را به تاریکی دیگری انداخته ای. و مشکل همچنان باقی است. ابتدای سلوک، وداع با هر ذهنیتی است. ذهن با ذهنیتی دیگر درست نمی شود. ذهن را باید دمادم خالی کرد و خالی نگه داشت. درست شدنش، خالی بودنش است. و آنگاه نورِ هستی، به تمامی در وجودت راه یافته و جریان می یابد. این تمام قصه است.
مسعود ریاعی