☆ از منظر حُکَما، “قضا” یعنی ثبوت صُوَر جمیع اشیاء در عالَم عقلی بر وجه کلی، و “قَدَر” یعنی ثبوت صُوَر اشیاء در عالَم نفس بصورت جزئی مطابق با آنچه در عالَم جسمانی است. و از اینجاست که قضا و قدر به دنیای ما وارد می شود. پس سه عالَم عقلی، نفسی، و جسمی در این روند حضور دارند. عقل، تعقل می کند، نفس، تصویر آن تعقل را متناسب با عالَم جسم پذیرا می شود و دست آخر، آن تصور، در عالَم محسوس اتفاق می افتد. آدمی در زندگی معمولش از همین روند سه گانه بی آنکه بداند استفاده می کند؛ ابتدا چیزی را تعقل می کند آنگاه صورتی از آن همچون یک طرح، در نفسش نقش می بندد، سپس آن را در عالَم مادی به ظهور می رساند. نکته ای را که در باب قضا و قدر قصد گفتنش را دارم این است که؛ “دعا”ی مراقبه گون می تواند اثر این روند به ظاهر قطعی را محو و یا به چیز دیگری تبدیل نماید. زیرا “دعا”، قادر است به عالَمی فراتر از عوالم سه گانه ی مذکور متصل شود؛ و آن “ذات” هستی است. عالَم عقل، تابع ذات هستی است، همچنانکه عالَم نفس، تابع عالَم عقل، و عالَم محسوس تابع نفس است.
– “مراد از دعای مراقبه گون، خروج از تمامی افکار و تصورات، و ورود به کیفیت تسلیم محض است”.
مسعود ریاعی