☆ به قاموس آسمان، “واژه” با “کلمه” مترادف نیست.
– واژه ها یک اعتبار و قرارداد صوری اند. کلمات از جنس وجودند و اصالت دارند.
– واژه ها ساخته شده از اصوات اند. کلمات قوام یافته در روح اند.
– واژه ها پراکنده اند و نماد تمایز اند. کلمات عین وحدت و انسجامند.
– واژه ها ترکیباتی ذهنی اند و هر کس از آنها برداشتی دارد. کلمات چون خورشید زنده اند، واضح اند و انکار ناپذیرند.
– واژه ها نیاز به تفسیر دارند. کلمات خود مفسرند.
– واژه ها مبیّن حقیقت نیستند. کلمات تجلّی حقیقت اند.
– واژه ها شنیده می شوند. کلمات دیده می شوند.
– واژه ها، خواب آورند و آدمی را شرطی می کنند. کلمات، بیدارکننده اند و رهایی می بخشند.
– واژه ها با سکوت، محو می شوند. کلمات با سکوت، بارزتر می شوند.
– واژه ها بیماری زایند. کلمات شفا بخش اند.
– واژه ها منبعث از توهّم زمینی اند. کلمات برخاسته از شعور آسمانی اند.
– با واژه ها حرّافی می کنند. با کلمات خلّاقی می کنند.
– واژه ها از دهان می آیند. کلمات از فرا زمانِ قلب می آیند.
– واژه ها کورند و مرده. کلمات نورند و زنده.
– واژه ها عین واقعیت نیستند. کلمات خودِ واقعیت زنده اند.
– برای پیوند با واژه ها باید به لغتنامه های مرده رجوع کرد. برای پیوند با کلمات باید به روح زنده شان رجوع کرد.
– در یک “کلمه” همه ی کلمات هست. در یک واژه همه ی واژه ها نیست.
…
… و خدا واژه نیست، “کلمه” است. کلمه ای زنده که بالاترین است. و کلماتِ زنده ی خدا اِحصاء ناپذیرند.
مسعود ریاعی