☆ عبادت در ذات خود چیزی جز تسلیم حق بودن نیست. هر گاه در هر موقعیتی قلباً و با تمام وجود تسلیم حق باشی، تو در حال عبادتی.
☆ عبادت، اسارت نیست. عین آزادی است. زیرا وقتی جز حق را بنده نباشی، یعنی از بند هر چیزی آزادی. و این همان رهایی مقدس است.
☆ عبادت کامل، یعنی هم جسم، هم ذهن و هم روح آدمی در برابر حق در کرنش و تواضع بسر بَرَد. چنین عبادتی وحدت و یکپارچگی عبد را به ارمغان می آورد. و او را از تشتت و اضطراب می رهاند.
☆ عبادت در هر دین و آئینی، شکل و شمائل خود را دارد. بهترین و کاملترین آنها، همه جانبه ترین شان است. همان است که کالبدهای جسمی، عاطفی، ذهنی و روحی را در بر می گیرد. در چنین عبادتی تمامی مجاری حیاتی انسان باز است.
☆ عبادت، زنده شدن است. حقیقت بیداری است. زیرا وصل به مطلق معنایش همین است. مطلقی که خود سرچشمه حیات و آگاهی است.
☆ عبادتِ خالص در هر شکلی که باشد، یک عمل تمام است. عمل تمام، عملی است که هم عبد و هم عباد دیگر را بهره می رساند. در عمل تمام، تمامی نیروهای هستی فرا خوانده شده اند.
☆ عبادت، خروج از ضعف ها و بن بست های بشری است. زیرا عبادت برخوردار از نیرویی عظیم و دگرگون کننده است. با عبادت و دعا میتوان ناشدنی را شدنی، و حتی کرده های گذشته را ناکرده کرد.
☆ در عبادتِ حق، تو منفعلی، و این خداست که فاعل است. تمام خوارق عادات و کرامات از همین کیفیت بر می خیزد. زیرا این اوست که بر هر کاری تواناست.
☆ عبادتِ حق، کوچک و بزرگ ندارد. هر کار به ظاهر کوچکش نیز بزرگ است. همه اش بزرگ است. همه اش جهانشمول است. زیرا حضور حق، بزرگ و جهانشمول است.
☆ عبادت، ظاهرش بندگی و باطنش پادشاهی است. زیرا این خداست که از مجرای وجودِ عبادت کننده دست بکار شده است. و کار خدا، همواره یک شاهکار تمام است.
مسعود ریاعی